سرو کهنسال ابرقو

 کهن ترين سرو جهان خشک مي شود / ابرقو در سوگ سرو چند هزار ساله

سرو کهنسال ابرقو که به قول "مارکوپولو" چون فواره اي سبز از دل کوير ايران رسته است به دليل آنچه متخصصان بي توجهي به حفظ ميکرو اورگانيزمهاي خاک و آسيبهاي زيستي توسط انسان عنوان مي کنند دچار فرسايش شديد شده و در حال خشک شدن است.

به گزارش خبرنگار مهر، سرو را ايرانيان درخت آزادگي ناميده اند. اين تعبير رندانه پدران ماست که ثمر ندادن سرو را به پاي آزادگيش گذاشته اند. سنگ نگاره هاي تخت جمشيد که تنديسي از شکوه اين درخت اساطيري است گواه ديگري بر اعتبار سروها در باور ايرانيها است.

سرو ابرقو که به روايتي پيرترين ساکن کوير است، با 25 متر ارتفاع در قلب ايران زندگي مي کند و قديمي ترين موجود زنده جهان لقب گرفته است. اين درخت به خاطر عمر طولاني در ايران باستان نماد اهورامزدا بوده و در تاريخ نوشته ها آمده که بعضي از درختان سروي که در ايران وجود دارند، توسط زرتشت پيغمبر کاشته شده‌اند.

شواهد از بروز نشانه هاي مرگ کهن ترين درخت زمين در ابرقوي يزد خبر مي دهد، درختي که به روايتي بيش از چهار هزار سال عمر دارد و نشانه اي از هويت ايرانيان قبل از اسلام است. يک متخصص برجسته در حوزه درختان کهنسال ايران با اشاره به آخرين بررسي خود از سرو ابرقوي يزد به خبرنگار مهر گفت: در سال 85 که روي اين درخت کهنسال مطالعه مي کردم به دليل مشاهده تغييرات متعدد در اطراف و بافت درخت، انتظار اين را داشتم که دير يا زود خبر مرگ اين سرو تاريخي را بشنوم.

مصطفي خوشنويس با تاکيد بر شرايط خاص زيستي اين درخت افزود: در اين سالها شرايط زيستي و بافت خاک عوض شده چرا که اين سرو در حاشيه باغات انار کاشته شده بود ولي امروز سرو ابرقو در يک پارک واقع شده و قطعا مراقبتهاي لازم از آن صورت نگرفته است.

وي به حضور گردشگران در کنار اين درخت به دليل جاذبه تاريخي و باستاني اش اشاره کرد و گفت: بارها شاهد لمس و تکيه دادن مردم به تنه سرو ابرقو بوده ام و هيچ کس ابايي از نزديک شدن به آن ندارد چون هيچ حفاظتي از آن صورت نمي گيرد در حالي که اين درخت کهنسال به خاطر ويژگيهاي خاص و عمر طولاني نيازمند مراقبت ويژه است.

خوشنويس اضافه کرد: روزانه 50 تا 100 نفر به اين سرو نزديک مي شوند که حضور آنها باعث کوبيده شدن خاک، تراکم شديد در پاي درخت، محدود شدن نفوذ پذيري آب و برهم خوردن ميکرو ارگانيزمها مي شود. اين در حالي است که حداقل فضا براي نزديک شدن به اين درخت 2.5 متر است و از سايه انداز به سمت تنه نبايد قدم برداريم.

سرو ابرکوه


اين کارشناس موسسه علمي تحقيقاتي سازمان جنگلها و مراتع کشور تاکيد کرد: لگد کوب کردن ساختمان خاک در سالهاي اخير شدت گرفته و رسيدگي کامل انجام نمي شود در حالي که بايد هر چند سال يکبار خاک اطراف درخت شخم بخورد و کود پوسيده به خاک سپرده شود.

وي به شيوه شخم زني زمينهاي اطراف گونه هاي کهنسال مانند سرو اشاره کرد و افزود: به دليل اينکه ريشه سرو در سطح خاک پراکنده شده، نبايد خاک را بالاتر از 5 سانتيمتر شخم زد که باعث زخمي شدن ريشه شود در حالي که تا عمق 20 سانتيمتر با بيل حاشيه سرو کنده مي شود و همين موضوع ضربه هاي مهلکي به بافت خاک و ريشه ها وارد کرده و تهديدي براي سرو ابرقو است.

به عقيده اين کارشناس محيط زيست و منابع طبيعي، سروهاي باغ فين کاشان به دليل شخم زني غلط و و تخريب بستر خاک و ريشه هاي سطحي آسيب شديد ديدند و تعداد زيادي از اين سروها چندين ده ساله خشک شدند.

وي به آمار متناقض و متفاوت از سن و طول عمر سرو ابرقو (يا ابرکوه) به عنوان يکي از کهن ترين درختان دنيا اشاره کرد و گفت: گاهي با افراط اين درخت را هشت هزار ساله يا چهار هزار و چند صد ساله ناميده اند که به عقيده بنده کاملا اشتباه است. اگر بپذيريم که اين درخت سالانه يک ميلي متر رشد قطري داشته پس بايد امروز حداکثر سه هزار و چهارصد سال سن داشته باشد.

خوشنويس معتقد است: دواير رويشي تنه درخت که هر سال يک دايره بر قطر آن اضافه مي کند، نشانه اي واضح براي مشخص کردن سن گونه هاي درختي است. با توجه به آمارهايي که به طور دقيق محاسبه کرده ام حداکثر سن سرو ابرقو هزار و دويست سال است.

وي افزود: اين درخت با وجود اينکه در رويشگاه واقعي خود نيست از شرايط زيستي نسبتا خوبي برخوردار است که شامل هواي معتدل و گرم، آب کافي قناتها و فرصت هفت ماهه در سال براي رشد است.

به ديدگاه اين متخصص درختان کهنسال، تحت هيچ شرايطي و با هيچ ابزاري نمي توان عمر سرو ابرقو را بيش از هزار و دويست سال عنوان کرد.

سنگ نگاره های تیمره ، خمین


سنگ نگاره های تیمره ، خمین
محوطه سنگ نگاره ها، زیستگاه کهن ایران زمین

The Enviranment Of Ancient Iranian Petroglyphs

      کهن ترین آثار تاریخی و هنری بجامانده از بشرسنگ نگاره ها اند، به تعبیری تاریخ، هنر، زبان، خط ، اسطوره ها و فرهنگ ها همه از بستر سنگ نگاره ها خلق شده ا ند. قدمت بعضی از سنگ نگاره ها به چهل هزار سال می‌رسد1. این در صورتی است که انسان امروزی تاکنون موفق به کشف هیچ پدیده تاریخی و هنری بدین قدمت نشده است. با این اوصاف است که ارزش سنگ نگاره ها بیش از پیش آشکار می شود و اهمیت مناطقی که دارای سنگ نگاره ها هستند مشخص می گردد. ایران بیشترین و متنوع ترین سنگ نگاره ‌های دنیا را به خود اختصاص داده است.(بویژه کوه ها ودره های خمین) تعداد مکشوفه آنها در این دیار به بیش از21 هزارمورد می رسد که کهن ترین خطوط (ایدئوگرام و خطوط سطری ) شناخته شده در ایران را نیز به خود اختصاص داده است.
 
 

نقشه خمبن و معرفی جایگاه محوطه سنگ نگارهای مکشوفه در آن دیار. تعداد کمی بیش از21 هزار مورد و از منظر قدمت بعضی نمونه ها 40 هزار سال قدمت دارند.ضناً کهن ترین خط مکشوفه ( Linear or ProtoElamite) در ایران نیز متعلق به این دیار است.

 
  سنگ نگاره ها یا هنرهای صخره ای، کهن ترین آثار تاریخی و هنری بجامانده از بشرند که طریق آنها می توانیم گذشته ی پر رمز و راز مردمان کهن هر دیار را رصد کنیم .آنها پنجره هایی روبه گذشته های دور می باشند که از منظرگاه perspective آنها می توانیم تاریخ خط، هنر، زبان، محیط اقلیمی، اسطوره ها، فرهنگ و از همه مهمتر نوع اندیشه های آنها را مطالعه نماییم. ازاین رویکرد است که دانشمندان علوم مذکور به شدت و مستمر در تلاش می باشند تا آنها را کشف یا به طرق ممکن  به آنها دست یابند. 

هنرهای صخره ای، تنها هنر تجسمی است که مرز جغرافیایی مشخصی نداشته و همه ی ملل جهان فارغ از فرهنگ، نژاد و حتی اقلیم های جغرافیایی بعید از هم، از آن گذر کرده اند.    





هنرهای صخره ای (Rock Art) اسناد دست اولی هستند که پژوهشگران را با "ترجمان" فرهنگ ها در اقلیم ها و زمان های مختلف آشنا می‌‌کنند و سخن گفتن آنها با تصاویر و نشانه‌هایی است که اغلب در همه ی زمان ها و   مکان ها برای همه ملل جهان یکسان بوده است.
 
                             

                

جشن شهریورگان

جشن شهریورگان: زادروز داراب (کورش؟) و مرگ مانی

شهریور‌روز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان که از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن هیچگونه آگاهی در دست نیست. برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهی‌های چندانی در باره آن فرا دست نیاید.

نام شهریور در متون اوستایی به گونه «خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه» آمده که به معنای تقریبی «شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته» است. چنین می‌نماید که این اندیشه‌ و آرمان، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونه‌ای تشخص‌یافته به پیکر یکی از امشاسپندان در می‌آورند.

بر اساس متون ایرانی، جشن شهریورگان یا چهارم شهریورماه، با زایش و مرگ دو نفر از تأثیرگذارترین شخصیت‌های تاریخ ایران همزمان است: زایش داراب و مرگ مانی.

خلف تبریزی در «برهان قاطع» (جلد سوم، ص ۱۳۱۶) از این روز به عنوان زادروز داراب نام می‌برد. با توجه به پاره‌ای اشاره‌های تاریخی و شباهت‌های داستان داراب در شاهنامه فردوسی و دیگر تاریخ‌نامه‌های ایرانی با گزارش‌های مورخان یونانی و ایرانی در باره کورش بزرگ، می‌توان احتمال ضعیفی در باره اینهمانی داراب و کوروش را پیش کشید. ممکن است منتسب دانستن زادروز داراب یا کورش به روز شهریورگان که بر شهریاری آرمانی و شایسته دلالت دارد، یادمانی از خاطره پادشاهی کورش بزرگ در یاد مردمان و تاریخ‌نگاران بوده باشد.

اما از سوی دیگر متون مانوی (متن  ce  و p   به زبان پارتی) از این روز به عنوان روز جانباختن مانی یاد کرده‌اند:

«(مانی) با شادی بزرگ و با خدایان روشنی‌ها و با نوای چنگ و سرود شادی پرواز کرد . . . و جاودان بماند به نزد خداوند اهورامزدا . . . چهار روز گذشته از شهریورماه، شهریورروز، روز دوشنبه، ساعت یازده، در استان خوزستان و به شهر بیلاباد (گندی شاپور)، که او پرواز کرد . . . به سوی سرای فروغ».

بنگرید به: وامقی، ایرج، نوشته‌های مانی و مانویان، ۱۳۷۸، ص ۲۹۰ تا ۲۹۳؛ M. Boyce, Acta Iranica, No. 9.

آنگونه که از متون مانوی برمی‌آید، روز مرگ مانی در نزد مانویان یکی از بزرگترین جشن‌ها دانسته می‌شده و ظاهراّ به هنگام مرگ مانی این روز برابر با جشن «بِـما/ بِـمو» نیز بوده است.

به این ترتیب، چهارم شهریورماه نه تنها هنگام جشن شهریورگان، بلکه همزمان با جشن زادروز داراب (کورش؟) و جشن درگذشت یا جانباختن مانی نیز هست. همزمانی این دو رویداد اخیر از نگرگاهی دیگر نیز توجه برانگیز است: از سویی هنگام زایش پادشاهی بلندآوازه و کوششگر آرمان‌شهر ایرانی؛ و از سویی دیگر مرگ مانی درست در همین روز و دستاورد سلطه موبدان ساسانی بر ایران‌شهر و تباهی آرمان‌شهر ایرانی.

مانی

سنگ‌نگاره‌ای در بیشاپور
عکس از غیاث‌آبادی، ۱۳۷۶
ممکن است مردی که در زیر سم اسب بهرام شاه فرو غلتیده است، سنگ‌نگاره مانی باشد.

مانی، پیامبر بزرگ و پاکدل و صلح‌جوی ایرانی، همه عمر شصت و یکساله خود را صرف گسترش پیام دین مانوی کرد. او برخلاف بسیاری از ادیان که به رسمیت نشناختن و رد کردن ادیان و باورهای دیگر را افتخاری برای خود می‌دانند، تمامی پیامبران و ادیان پیشین خود را به رسمیت شناخت و گرامی داشت. مانی پیامبر دینی به تمام معنا در پیوند با فرهنگ و هنر بود که خود و پیروانش بیش از همه ادیان دیگر از خود کتاب و آثار مکتوب و نگاره‌های بی‌همتا باقی گذاشتند. همچنین مانی پیام‌آور جهان‌شمول‌ترین دین جهان باستان بود که پیروانش به مدت قریب یک هزار سال در گستره‌ای از شمال اروپا تا شرق چین زندگی می‌کردند.

یکی از شناخته‌شده‌ترین آیین‌های مانوی که در سراسر جهان امروز برجای مانده و بکار می‌رود و یادمان آن نیکومرد آشتی‌جوی ایرانی است، شیوه دست دادن مردمان با دست راست است.

مانی، سرنوشت تلخی داشت. سرنوشت تلخ و همیشگی مردان بزرگ تاریخ ایران، و قربانیان اتحاد شوم حکومتداران، اشراف و روحانیان. اتحاد قدرت و ثروت و نیرنگ.

داستان بسیار ساده بود. همانگونه که بعدتر با مزدک و دیگران هم اجرا شد. مانی را به جلسه مناظره با موبدان در حضور بهرام یکم دعوت می‌کنند و او را در یک دادگاه تفتیش عقاید به جرم «کفر» محکوم به مرگ می‌کنند. او در زندان نیز نه تنها از پیام دین و آرمان خود دست بر نمی‌دارد و توبه نمی‌کند؛ بلکه از هر فرصتی برای رساندن اندرز و شناساندن دین و اندیشه‌های خود برای جامعه بشری بهره می‌برد.

مانی به حکم موبدان پیرو صلح و آشتی و با تأیید بهرام‌شاه در شهریورروز از شهریورماه سال ۲۷۶ میلادی و در روزی که لابد دیگر موبدان سرگرم آراستن مجلس جشن شهریورگان یا آیین آرمان‌شهر ایرانی بوده‌اند، پس از شکنجه‌های هولناک کشته می‌شود و پیکرش را برای مدتی طولانی بر دروازه گندیشاپور می‌آویزند. دروازه‌ای که تا صدها سال بعد به نام «دروازه مانی» خوانده می‌شده است.

موبد کرتیر، در کتیبه‌های نقش‌رستم و سر مشهد به بازگویی این رویداد می پردازد: «کیش اهریمن و دیوان از شهر رخت بر بست. یهودیان و بوداییان و برهمنان و مسیحیان و نزاریان و مانویان اندر شهر کشته شدند و بت‌های آنان (منظور خدایان آنان) نابود شد. دیوکده‌های آنان (منظور نیایشگاه‌ها) منهدم گشت و به جایگاه نیایش ایزدان (منظور آتشکده) بدل شد، شهر به شهر، جای به جای . . . من کافران و ملحدانی که به انجام فرایض دینی نپرداختند را کیفر دادم . . . من بسا آتشکده نشانیدم، بسیار کسان به دین روی آوردند و من دین مزدیسنا را اندر شهر نیکنام کردم»

باسپاس فراوان از استاد حسینی عزیز

معرفی بنای تاریخی یخچال

 : در شهر نراق یخچال طبیعی وجود دارد که به وسیله آن در فصل گرم سال یخ طبیعی تهیه و حتی به شهر کاشان ارسال می گردیده است . این بنا با مصالحی از سنگ و شفته گل درست شده است ودارای سقف مخروطی شکل می باشد . در زمستان های سرد نراق متصدی یخچال وظیفه داشته هر شب آب را درون حوضچه کم عرض بیرون بنا قرار دهد تا منجمد شود . روز بعد یخ ها را شکسته  و به درون چاه مخصوص درون یخچال می ریزد و برای عایق شدن مقداری کاه هم در فاصله بین یخ ها قرار می دهد این کار در طول مدت زمستان ادامه دارد تا مخزن پر شود . وقتی مخزن پر شد روی آن با کاه و پوشال پوشانده ومسدود می  گردد . فشار حاصل از حجم یخ انباشته موجب می گردد کل مخزن به یک تکه یخ شفاف و بلور مانند تبدیل گردد .