تولد دوباره عقاب
زمانی که عقاب به ۴۰ سالگی می رسد: چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند. نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود. شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار میگردد.
در این هنگام عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد: یاباید بمیرد و یا آن که فرایند دردناکی را که ۱۵۰ روز به درازا می کشد پذیرا گردد.
برای گذرانیدن این فرایند عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند. در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود. پس از کنده شدن نوکش – عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند- سپس باید چنگال ۴ پیش را از جای برکند.
زمانی که به جای چنگال های کنده شده- چنگال های تازه ای در آیند -آن وقت عقابل شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند..
سرانجام پس از ۵ ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده و ۳۰ سال دیگر زندگی می کند.
چرا این دگرگونی ضروری است؟؟؟ بیشتر وقت ها برای بقا ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم. گاهی وقتها باید از خاطرات قدیمی، عادتهای کهنه و سنتهای گذشته رها شویم. تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصتهای زمان حال بهره مند گردیم.
+ نوشته شده در دوشنبه دوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 15:56 توسط مهدی گلی
|





















مهدی گلی هستم راهنما و مدرس گردشگری