جشن مهرگان

 

 

                    روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان

                                                           مهر بفزا ای نگار مهر چهره مهربان

 

هزاران سال است که نوروز، مهرگان و سده در کنار یکدیگر همانند سه پایه ای استوار، پاسبان فرهنگ ایرانی بوده اند و برگزاری همین آیین های ساده ولی زیبا، همدلی ایرانیان را به همراه داشته است.

 جشن هایی که افزون بر شادمانی به گونه ای آبادانی را نیز برای مردمان به ارمغان می آورد. در آغاز (مهر پشت) آمده که (مهر) از آفریده های اهورامزداست که برای نگاهبانی از پیمان مردم گماشته شده است و (مهر) از این رو فروغ و روشنایی است تا هیچ چیز از او پوشیده نماند و در سراسر جهان آنچه از راست و دروغ می گذرد و یا پیمانی شکسته می شود نزد داد آشکار باشد.

 (مهر) خورشید نیست بلکه (مهر) ایزد روشنایی و فروغ است.

 در استوره های ایرانی جشن مهرگان از سوی دیگر ارزشمند است و آن پیروزی ایرانیان بر ضحاک تازی است. بذرگدر شاهنامه، ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، ابوسعید گرد یزدی در زین الاخبار و مسعودی در مروج الذهب ... به روشنی مناسبت این روز را پیروزی بر ضحاک می آورند. در مهرگان با فریاد دادخواهی آهنگران کاوه نام و با افراشته شدن درخش کاویانی و خیزش ایرانیان به رهبری فریدون هزار سال ستم و بیداد ضحاک به پایان می رسد. جالب آنجاست که پس از به زیر آوردن ضحاک، به جای کشتن وی او را به زنجیر می کشند، زیرا او هرگز نمی میرد و شاید هر آن خودکامگی باز گردد که این آماده بودن رمز پیروزی است.

 

 در گذشته جشن مهرگان شش روز به درازا می انجامید. از روز شانزدهم مهر (روز مهر مهرگان کوچک یا عامه) آغاز و به روز بیست و یکم (روز رام مهرگان بزرگ یا خاصه) پایان می یافت.

 

 فرزانه گرانمایه دکتر محمود روح الامینی فضل برداشت فراورده های کشاورزی در مهر ماه را نمادی از مهرگان به شمار می آورد. از مهر یشت دو ویژگی (مهر) را به روشنی می توان دریافت، یکی راستی و دیگری دلیری است و به گونه ای که این (یشت) را باید سرچشمه راستگویی و پهلوانی ایرانیان دانست.

 

 

 

پیدایش مهرگان

 

 

پیشینه ی جشن مهرگان به اندازه ی قدمت ایزدش، میترا است و تا آن جا که بن نوشت های موجود نشان می دهند، این جشن دست کم از دوران فریدون پیشدادی آغاز شده است که شاهنامه ی فردوسی به روشنی به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کرده است :

فریدون چو شد بر جهان کامکار      ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی       بیاراست  با  کاخ  شاهنشهی
به  روز خجسته ســر مهر ماه         به  سر  بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی          گرفتند  هر  کــس ره  بـخردی
دل  از  داوری هـا بپرداخـتـنـد         به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد  فرزانگان،  شادکام           گـرفتند هـر یک ز یاقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو             جهان  نو  ز  داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود  تا  آتش  افـروخـتـنـد          همه  عنبر  و  زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت          تن آسانی  و خوردن آیین اوست
کنون  یادگارست  از و ماه مهر          به کوش و به رنج ایچ منمای چهر