آشنایی با قوانین پرورش اسب

اولین صادرات ایران به اروپا و به ویژه به انگلستان و فرانسه اسب بوده و این کار در دوره ی قاجار به وقوع پیوسته است.
اسب های اصیل ایرانی از قبیل: ترکمن، کردی و قره باغی و اسبچه خزر پس از اینکه به عنوان دام طبقه بندی شدند، برنامه ریزی هایی از طرف معاونت امور دام برای پرورش و اصلاح نژاد آن به عمل آمد. همچنین چند سالی است که صادرات گوشت اسب نیز به صورت موفق در کارنامه کشور ما قرار دارد.
پرورش اسب می تواند به منظور بهره برداری به صورت واحدهای پرورش و اصلاح نژاد اسب یا به صورت کانون های سوارکاری و مراکز نگهداری اسب یا به صورت واحدهای تکثیر اسب و استر (ایلخی محدود) یا به صورت واحدهای تربیت اسب یا به صورت واحدهای نگهداری سیلمی یا به صورت کره کشی انجام گیرد. در صورت توام بودن فعالیت های ورزشی و پرورشی باید مجوزهای لازم را از سازمان تربیت بدنی و معاونت امور دام کسب نمایند.
ـ ضوابط صدور پروانه تاسیس واحدهای پرورش اسب
۱ـ ظرفیت: ظرفیت واحدهای پرورش اسب جدیدالتاسیس به شرح زیر تعیین می شود:
ـ واحدهای پرورش و اصلاح نژاد اسب: حداقل ظرفیت ۸ و حداکثر ظرفیت ۳۰ سر مادیان.
ـ واحدهای تکثیر اسب و استر (ایلخی محدود): حداقل ظرفیت ۱۲ مادیان و ۲ سیلمی و حداکثر ۳۰۰ سر.
ـ واحدهای نگهداری سیلمی: حداقل ظرفیت ۵ و حداکثر ۲۰ سر.
۲ـ زمین: حداقل زمین مورد نیاز جهت تاسیس واحدهای پرورش اسب سه برابر مساحت زیربنا تعیین می گردد.
این مساحت اضافی که معادل سه برابر مساحت مسقف و حدود ۱۰۰ مترمربع به ازای هر سر می باشد، به منظور گردشگاه در نظر گرفته می شود.
در خصوص پرورش، نگهداری، اصلاح نژاد و همچنین تکثیر اسب و استر به صورت ایلخی محدود، به ازای هر سر مادیان و کره به میزان هزار مترمربع چراگاه مصنوعی در نظر گرفته می شود.
چراگاه های طبیعی نیز می توانند بر اساس امکانات متقاضی و ضوابط خاص خود، مورد استفاده و بهره برداری قرار گیرند.
۳ـ نقشه جایگاه: جهت نگهداری و پرورش اسب، نقشه تیپ برای ظرفیت ۸ سر مادیان و ۲ سر سیلمی در اقلیم معتدل، به شرح منظم به نظام طراحی، پیش بینی و ترسیم شده است.
مبانی محاسباتی نقشه تهیه شده بر حسب یک سر مادیان تعیین می شود و متوسط مساحت زیربنای مفید مورد نیاز یک سر ۶/۳۱ مترمربع مسقف و ۵/۳۲ مترمربع غیر مسقف، به شرح زیر می باشد:
مقدار زیر بنای مورد نیاز جایگاه سیلمی در واحدهای پرورش اسب، برمبنای زیر محاسبه و به میزان کل زیربنای تعیین شده یک واحد پرورش اسب با هر ظرفیتی اضافه می گردد.
از ۵۰ سر مادیان به بالا، تعداد سیلمی توسط کمیسیون صدور پروانه استان و با توجه به دیدگاه کارشناسان مربوطه تعیین و بر آن اساس، میزان مورد نیاز مشخص و به کل زیربنا اضافه می شود.
در خصوص واحدهایی که نگهداری اسب در آنها به صورت اصطبل جمعی صورت می گیرد، مساحت جایگاه های یاد شده، به دو سوم کاهش می یابد.
در خصوص واحدهایی که نگهداری اسب در آنها به صورت ایلخی و به شکل پادوک صورت می گیرد، مساحت جایگاه های یاد شده، به یک دوم کاهش می یابد.
۴ ـ فواصل: رعایت فواصل در مورد واحدهای پرورش و اصلاح نژاد اسب و واحدهای نگهداری سیلمی، به منظور اصلاح نژاد، مطابق واحدهای اصلاح نژادی در جدول فواصل می باشد. رعایت فواصل در مورد سایر واحدها، مطابق واحدهای پرورش چهارپایان داشتی است.

منبع : ماهنامه دام کشت و صنعت، شماره ۱۰۷

ده قله خطرناک جهان برای صعود

 

1-  آناپورنا ، نپال مركزي (8091 متر)

در اين كوه كه دهمين قله بلند جهان است، حدود 130 كوهنورد به اين قله بهمن خيز صعود كرده اند. اما 35 نفر از آنها جان باخته اند. آناپورنا با 41% مرگ و مير بالاترين ميزان مرگ را ميان قله هاي جهان دارد.

2-  نانگاپاربات ، كشمير

اين قله "آدم خوار" ناميده مي شود. اين هيولاي صخره اي در كشمير خط الراس هاي سنگي و يخي بي شماري دارد. نهمين قله بلند جهان است و ضلع جنوبي اش بلندترين يال را در بين كوههاي زمين داراست. قبل از اينكه Herman Buhl در سال 1953 آن را فتح كند 31 نفر در آن جان باختند.

3-  سيلوا گرانده، آند پرو 6344 متر

در 1985 جو سيمپسون و سيمون ياتس كه سفرنامه شان در كتاب و فيليمي به نام Touching the Void منتشر شد، از يال غربي سيوال گرانده سعي  كردند صعود كنند. صعودي كاملا عمودي كه هيچگاه كامل نشده بوده است. آنها به قله رسيدند اما طي فرود پاي سيمپسون شكست. آنگاه ياتس كه با طناب سيمپسون زخمي را پايين كشيد، بالاي يك صخره از ديدرسش خارج شد. پس از گذشت يك ساعت با طناب ور رفتن سيمپسون نتوانست خودش را نجات دهد، ياتس طناب را بريد. بطور باورنكردني اي سيمپسون پس از سقوط از بيش از 30 متر زنده ماند. او درون يك يخشكاف افتاد. طي  سه روز او با برف هاي ذوب شده ادامه حيات داد و لنگان لنگان پنج مايل را تا كمپ رفت و ياتس كه كمي قبل از او رسيده بود به گمان اينكه سيمپسون مرده است مي خواست كمپ را ترك كند.

4-  K2 ، مرز پاكستان و چين ، 8610 متر

K2 دومين كوه بلند جهان است كه شهرت بدي دارد مخصوصا در رابطه با زنان كوهنورد. اولين زني كه به قله رسيد كوهنورد مشهور لهستاني Wanda Rutkiewicz بود كه در ژوئن 1986 به قله رسيد. در 18 سال بعد از آن تمام پنج زن كوهنورد كه قله را صعود كرده اند كشته شده اند. سه نفر طي فرود از K2 كشته شدند، دو تاي ديگر در كوه هاي همسايه اش جان خود را از دست دادند. Rutkiewicz نيز كمي پس از آن در 1992 در كانچنجونگا كشته شد. اين نفرين سرانجام در 2004 بوسيله Edurne Pasaban شكسته شد كه تا امروز زنده است.

5- كانچنجونگا، مرز ميان هند و نپال (8586 متر)

كانچنجونگا به خاطر دوري اش در نپال و دسترسي مشكل آن از هند، صعود كنندگان بسياري ندارد. در 1999 Joe Brown و George Band اولين بار اين قله را صعود كردند. در 1991 جسد اولين دو زن صعود كننده در پاي ديواره اصلي پيدا شد. در 1992 Wanda Rutkiewicz پس از اينكه از فرود در توفان قريب الوقوع اجتناب كرد در قله مرد. در 1995 نيز دو كوهنورد به همراه شرپايشان در كوه ناپديد شدند. بهمن و سرماي وحشتناك، اين كوه را از مرگبارترين كوههاي جهان كرده است.

6-  ماترون، مرز ميان سوئيس و ايتاليا، 4498 متر

اين روزها خطر اصلي در ماترون شهرتش است و اشتياق بيش از حد توريست ها براي انداختن سنگ هاي شل بر روي سر صعود كنندگان ديگر.

7-  اورست، مرز ميان نپال و چين 8848 متر

با توجه به عظمت و بلندي سايه افكن آن، آسان است كه فرض كنيم مرگبارترين كوه جهان است. اما با توجه به تعداد زيادي كه هر روزه  براي صعود به آن اقدام مي كنند، تنها 9% مرگ و مير دارد.

در سال 1996 فصل صعود، 15 نفر هنگام پايين آمدن از قله مردند و اين سال مرگبارترين سال تاريخ اورست بود. فقط هشت نفر از آنها در 11 مي مردند.

8- كوه واشنگتن ، ايالت همامپشير در جنوب انگلستان، 1917 متر

آب و هواي بسيار متغير، توفان و تندرهاي دريايي بسيار شديد و رگبارهاي يخي تابستاني  جان بيش از 100 نفر را تا به حال گرفته است. دماي هوا در قله به 50- درجه فارنهايت مي رسد. در حقيقت قوي ترين بادي كه تا به حال اندازه گيري شده روي اين قله بوده است. تندبادي با 231 مايل بر ساعت.

9-  دنالي، آلاسكا (6194 متر)

اين كوه مستعد زلزله است. تركيب ارتفاع زياد و عرض جغرافيايي زياد بيماري ارتفاع را بسيار بيشتر و سريعتر مي كند. (در خط استوا، قله اي با اين اندازه نيمي از اكسيژن سطح دريا را دارد؛ به  خاطر عرض جغرافيايي، درصد اكسيژن در دنالي خيلي كمتر از اين است.)

10-  كوهستان فوجي، ژاپن (3776 متر)

گاهي لازم نيست كوهي براي خطرناك بودن خيلي بلند باشد. براي مثال فوجي را در نظر بگيريد. در پاي آن دريايي از درخت، انبوه بي شماري از سرو، كاج و شمشاد  است كه تنها مكاني مي باشد كه گدازه هاي آتشفشاني فوران عظيم 1707 به آنجا راه نيافتند. اين جنگل كه به نام Aokigahara مشهور است بين ژاپني ها مكان مقدسي است و بي نقص براي  مردن.  شايعات در باره چوبهايش زياد است: محلي ها از زمين هاي مغناطيسي صحبت مي كنند كه عمليات جستجو و نجات را منحرف مي كند؛ گفته مي شود جنگل داراي مار، سگ هاي وحشي و ارواح خبيث است.

 

جایگاه صنعت توریسم ایران در جهان

 
 
از بس که در اخبار و تحلیل‌ها شنیده و نوشته می‌ش
ود که ایران به لحاظ جاذبه‌های توریستی در میان ۱۰ کشور برتر دنیا قرار دارد، اما به لحاظ بهره‌برداری در رده‌های آخر جدول قرار گرفته است، نوعی یاس و ناامیدی گریبان جامعه گردشگری را فرا گرفته است. این در حالیست که قرار است در چشم‌انداز ‌۲۰ ساله کشور ۲ درصد از گردشگران بین‌المللی جذب ایران شوند. رقمی که از دیدگاه دبیر کل سازمان جهانی جهانگردی هرچند جاه‌طلبانه، اما شدنی است.
ایران کشوری است که جاذبه‌های گردشگری آن بنا بر اظهارنظرهایی که جهانگردان و بازدیدکنندگان از آن داشته‌اند، هر گردشگری را به وجد آورده است. جدا از جاذبه‌های تاریخی که در نوع خود در سطح جهانی بی‌نظیر هستند، وجود برخی موهبت‌های طبیعی چون روستاهای تاریخی و شگرف، میراث غنی و تمدنی، جلوه‌هایی بی‌نظیر از اکوتوریسم و ... هر کدام در نوبه خود می‌تواند توریسم این کشور را با تحولی بزرگ روبرور سازد.
موهبت‌هایی که اگر تنها قلیلی از آن را کشورهای دیگر داشتند، با شتابی که اکنون در برنامه‌ریزی‌های توریسم آن‌ها به چشم می‌خورد، معلوم نبود که با صنعت گردشگری چه می‌کردند؟
بررسی عدم تحقق مقوله گردشگری برنامه سوم توسعه که قرار بود در آن بیش از ۴میلیون جهانگرد وارد ایران شوند، شاید بتواند سیمایی از ایرادات موجود و مشکلات زیرساختاری کشور را پیش چشم مدیران ارشد گردشگری تدوین کند.
از اجماع نظرات کاشناسی دست‌اندرکاران توریسم در ایران چنین بر می‌آید که مجموعه‌ای به هم تنیده از مشکلات زیربنایی، زیر ساحتاری، حقوقی، خدماتی و حتی سیاست خارجی گردشگری ایران را به سمت اضمحلال پیش برده است. آنها در تحلیل‌های خود می‌پرسند اگر قرار است که گردشگر‌ان داخلی ‌۶۰٠ درصد از بودجه‌ی بخش گردشگری جنوبغرب انگلیس تامین ‌کنند، امارات قطب چهارم گردشگری جهان شود، روسیه در جایگاه ۱۰کشور برتر قرار گیرد، عربستانی‌ها سنگین‌ترین قراردادهای مطالعاتی را برای بازاریابی منعقد کنند یا اینکه پاکستانی که به دلیل حوادث اخیر جهانی از روی نقشه‌ی گردشگری جهان محو شده بود. اکنون به همت رئیس جمهور نظامی‌اش! به دنبال آن است تا چهره مخدوش شده پاکستان در معادلات گردشگری بین‌الملل را احیا کند و ... پس چرا ایران نمی‌تواند حق خود را از۷۰۰ میلیارد دلار سرگردان در سبد جهانی توریسم باز گیرد؟ چرا سهم ایران با توجه به رتبه ممتازش در جاذبه‌های جهانگردی از درآمد گردشگری جهان به یک درصد هم نمی‌رسد؟ آیا در کشوری که شهرداری آن برای ساخت یک هتل پنج ستاره ‌۱۸ میلیارد تومان مالیات می‌خواهد، توریسم رونق خواهد یافت؟ و ...
اسکی بر رشته ‌کوه‌های ماسه‌یی، جوشش‌های قندیلی، گلدان‌های بیابانی، شهداد بیابان لوت و هزاران جاذبه‌ی دیگر که وقتی کویرشناسان و بزرگان علوم زمین‌شناسی و جغرافیایی طبیعی ایران با تجربه‌ی طولانی خود از آن سخن می‌گویند، چشمانشان برق می‌زند و به دارندگی‌مان می‌بالند، می‌تواند در نوع خود سالانه هزاران گردشگر طبیعت‌دوست را روانه ایران کند. این در حالی است که تا سخن از بهره‌برداری به میان می‌آید، به همان سرعت برق نگاه‌های خیره خاموش می‌شود.
در این میان یک کارشناس گردشگری، تاکید می‌کند: در تمام بخش‌های گردشگری سودهای پنهان نهفته که در صورت اجرای مدیریت صحیح، رونق در این صنعت حاصل می‌شود.
آهنگری با ابراز اینکه مجریان گردشگری کشور تاکنون نتوانسته‌اند خود را با سرعت و تحولات این صنعت هماهنگ کنند، گفت: امروزه سرعت تقاضا در صنعت گردشگری بیشتر از عرضه و هدایت آن است. این در حالی است که مدیران گردشگری ایران چندان آماده‌ی پشتیبانی از تحولات این صنعت نیستند.