جایگاه ایران در گردشگری دنیا

ایران به لحاظ درآمد گردشگری در رتبه ۷۰ جهان قرار دارد گذری بر اقتصاد گردشگری ایران و جهان نشان می دهد که با وجود جاذبه های فراوان متاسفانه در صنعت گردشگری حرفی برای گفتن و رتبه ای قابل توجه نداریم.آن چه مسلم است امروزه صنعت گردشگری یا توریسم، به یک صنعت پررونق برای کشورهایی که دارای جاذبه های سیاحتی اند تبدیل شده است و به گواه آمار سازمان جهانی گردشگری سالانه بیش از ۶۰۰ میلیون نفر از نقاط دیدنی کشورهای مختلف بازدید می کنند و سهم ایران با این همه شهرت و آوازه تنها ۲ میلیون نفر است.

لازم به ذکر است که ایران از نظر وسعت در رده ی هفدهم جمعیت هفدهم ثروت دهم جاذبه های فرهنگی وتاریخی پنجم وجاذبه های طبیعت گردی رده ی دهم را در جهان داراست

کشوری است 4 فصل که از دو طرف با دریا مرتبط است

کوهستانهای سر به فلک کشیده و بیابان و کویر های بی نظیری دارد

دریاچه ها و آبشارهای زیبا و اثار باستانی مربوط به ابتدای بشریت دارد

حال به نظر شما جایگاه واقعی ما در صنعت توریسم که صنعت سوم دنیاست کجاست


درسهای رشته مدیریت جهانگردی

ردیف نام درسردیفنام درس
1 بهداشت مواد غذائی 2 آشپزی (1)
3 آشپزی (2) 4 آشنایی با موزه های ایران
5 آمار کاربردی در مدیریت جهانگردی 6 اصول تغذیه و رژیمهای غذائی
7 اصول حسابداری 1- جهانگردی 8 اصول حسابداری 2- جهانگردی
9 اصول سازمان و مدیریت (1) 10 اصول سازمان و مدیریت (2)
11 اصول علم اقتصاد 1 (خرد- جهانگردی) 12 اصول علم اقتصاد 2
13 اقتصاد جهانگردی 14 امور مسافرت و صدور بلیط
15 انقلاب اسلامی و ریشه‌های آن 16 باستان شناسی ایران
17 باستان شناسی پیش از تاریخ ایران 18 برنامه ریزی توسعه جهانگردی
19 برنامه ریزی و سرپرستی گشتها جهانگردی 20 بهداشت و کمکهای اولیه
21 بهداشت کار و ایمنی 22 پذیره (1)
23 پذیره (2) 24 تاریخ اسلام
25 تاریخ ایران 26 تاریخ فرهنگ ایران 1
27 تاریخ فرهنگ ایران 2 28 تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی ایران
29 تربیت بدنی 2 30 تربیت بدنی 1
31 جغرافیای جهانگردی ایران 32 جغرافیای جهانگردی ایرانچ
33 جغرافیای جهانگردی عمومی 34 حسابداری هتلداری
35 حقوق اساسی 36 حقوق کار و تأمین اجتماعی
37 خانه داری (1) 38 خانه داری (2)
39 خدمات رستوران (1) 40 خدمات رستوران (2)
41 روابط عمومی 42 روان شناسی عمومی (جهانگردی)
43 روش تحقیق 44 ریاضیات کاربردی در مدیریت جهانگردی
45 زبان انگلیسی 1 46 زبان انگلیسی 2
47 زبان انگلیسی تخصصی 1 48 زبان انگلیسی تخصصی 2
49 زبان انگلیسی مکاتبات تخصصی 50 زبان انگلیسی مکالمه
51 زبان خارجی 52 زبان دوم (1)
53 زبان دوم (2) 54 شناخت روحیات ملل
55 شناخت صنایع دستی ایران 56 شناخت صنعت جهانگردی
57 شناخت و فرهنگ اقلیتهای ایران 58 شناخت و نگهداری تأسیسات هتل
59 شناخت و کاربرد کامپیوتر 60 شیرینی پزی (1)
61 شیرینی پزی (2) 62 عوارض و نتایج توریسم
63 فارسی 64 فرهنگ عامه
65 فن راهنمائی 66 قوانین و مقررات حقوقی جهانگردی
67 قوانین و مقررات حقوقی صنعت جهانگردی و هتلداری68 گذراندن اوقات فراغت
69 مبانی جامعه شناسی، روان شناسی اجتماعی 70 مبانی حامعه شناسی
71 مبانی سازمان و مدیریت 72 مبانی مردم شناسی
73 مبانی و کاربرد کامپیوتر در جهانگردی 74 مبانی کشور شناسی
75 متون اسلامی 76 محاسبه قیمت تمام شده
77 مدیریت بازاریابی و تبلیغات78 مطالب شرح حال بزرگانی که آنان بصورت آثار
79 مطالعات تطبیقی سیاستهای جهانگردی 80 معارف اسلامی 2
81 نقشه خوانی و آشنایی با نقشه 82 هنر و معماری 2
83 هنر و معماری ایران 1 84 کارآموزی
85 کاربرد کامپیوتر در صنعت جهانگردی و هتلداری 86 کلمات اقتصاد

واحد پول کشورها(ارمنستان)

واحد پول ارمنستان درام ( AMD )می باشد. نرخ برابری هر دلار آمریکا معادل ۴٩/٣٧١ درام است که نرخ برابری آن در برابر دلار در نوسان می باشد.هر درام معادل ٧۶/٣ ریال می باشد.برای اطلاع از آخرین نوسانات نرخ برابری درام در برابر سایر ارزها می توانید به بخش پیوندهای مفید در انتهای این مطلب مراجعه نمایید.برای تهیه درام نیز می توانید به صرافی های جلفا یا صرافی واقع در مرز مراجعه نمایید.اما بنابر برخی شنیده ها خرید از صرافی های جلفا مقرون به صرفه تر از خرید در مرز می باشد.راه دیگر خرید دلار یا سایر ارزهای معتبر از داخل کشور و تبدیل آن در ارمنستان می باشد.برای تبدیل دلار به درام میتوانید به صرافی های ارمنستان یا برخی بانکهای این کشور مراجعه نمایید.

واحد پول کشورها(تصویر)


واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com
ایران

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

واحد پول و اسکناس تمامی کشورهای دنیا Nanjoon.Com

آیین میتراییسم


حماسه سرای بزرگ تاریخ سیادت ملی ایران ، حکیم ابوالقاسم فردوسی هنگامه تاجگذاری فریدون شاه را چنین سروده : « به روز خجسته سر مهر ماه /**/ حماسه سرای بزرگ تاریخ سیادت ملی ایران ، حکیم ابوالقاسم فردوسی هنگامه تاجگذاری فریدون شاه را چنین سروده : « به روز خجسته سر مهر ماه   به سر بر نهاد آن کیانی کلاه » و یادآور شده است که : « پرستیدن مهرگان ، دین اوست   تن آسانی و خوردن آیین اوست ».    تندیس میترا   قدومت آیین مهر آغاز آیین و ستایش و نیایش مهر در طول تاریخ ایران بدرستی معلوم نیست. اما هرودوت پدر تاریخ و گزنفون جایگاه اولیه او را کشور ایران میدانند. از طرفی کتابهای مقدس هندوان و ایرانیان که "ودا" و "اوستا" باشند هر دو به این ایزد یا فرشته "مهر" اشاره میکنند. از دیده گاه تاریخی از ایزد مهر، نخستین بار در سال 1400 قبل از میلاد صحبت بمیان میآید و آن پیمانی است که میان امپراتوریهای میتانی و هیتی بسته شده بود و نام یک سلسله از ایزدان از جمله میترا یا مهر و "ورونا" بصورت گواه پیمان آورده شده اند و این پیمان در بغازکوی یا هاتوشا (خاتوشا) که پایتخت هیتی ها بوده و در آسیای کوچک یا ترکیه امروزه ، یافت شده است.  دروازه شیر در جنوب غربی خاتوشا (هاتوشا) پایتخت هیتی میترا البته یک خدای هیتی نیست و احتمالأ از راه هند و ایران و آسیای کوچک به امپراتوری میتانی و هیتی راه یافته است. از مهر یا میترام در کتاب  ودا ی هندوان یاد شده و او را در کنار ورونا و ایندرا که پادشاه خدایان است، قرار داده و خواهان ستایش میترام شده : «آنکه خود را مهر یا دوست مینامد ، مردمان را گرد هم میآورد. مهر نگاهبان زمین و آسمان و سرزمینهاست، بی آنکه چشم فرو بندد. برای مهر پیشکشهای پُر روغن آورید. ای مهر! آنکه در پرتگاه نیستی است و برای تو خوراک نیروبخش پیشکش می کند ، باید برگزیده تر باشد. آنکه ترا، ای پسر آدیتی با یک پیمان میستاید ، از سوی تو نگهبانی میشود ، او زخم نخواهد خورد ... و هیچ گزندی از دور و نزدیک به او نخواهد رسید.» «این مهر نیک منش شایسته ی ستایش، همچو یک سرور به جهان آمده است، از این دست گیری شایسته ی نیایش، از این نیک اندیشی سود بخش ، میخواهیم بهره مند شویم. کمک و همراهی مهر(میترام)، که نگاهبان سرزمین هاست، سود بخش است. فرّ او و نام نیک او پاینده است. مهر که آشنایی اش فرا گستر است ، با سروری اش بر آسمان و با نیک نامی اش بر جهان خاکی شهریار است ، پنج سرزمین فرمانبردار مهر است ، که نیروی او برتر است. او یاور همه خدایان است».   مهر لقب بزرگترین ایزد آسمان با این مضمون مهر لقب بزرگترین ایزد آسمان را داشته (ایزد آسمان یا خورشید) و این صفت او در کتاب مقدس "اوستا" ایرانیان نیز آمده که در آن "خورشید چشم اهورا مزدا" بالاترین ایزد است.    اسکندر مقدونی در تخت جمشید   آتش زدن اوستا بتوسط اسکندر مقدونی همانطوریکه میدانیم کتابهای مختلف مقدس "اوستا"ی ایرانیان بعد از پیروزی اسکندر مقدونی بر داریوش سوم هخامنشی در جنگ ایسوس در 333  قبل از میلاد مسیح ، بکلی بتوسط  اسکندر مقدونی و سربازانش به آتش و نابودی کشیده شد.    اسکندر مقدونی   بعد از مرگ اسکندر، جانشینان او که به "سلوکیان" معروفند، در ایران قدرت را در دست داشته و فرهنگ "هلینیسم" یونانی را در سراسر منطقه امپراتوری خود از جمله سرزمینهای ایران و آسیای کوچک و سوریه و پاکستان و افغانستان امروزی برقرار کردند.    بلاش اول یا اشک بیست و دوم   اشک اول   هنوز صد سالی نگذشته بود که پارتیان ایرانی که به اشکانیان معروفند ، قدرت را در سراسر ایران امروزی در دست گرفته و شاهنشاه تیرداد اول اشکانی بنیانگذار شاهنشاهی پارتیان، از247 تا 214 قبل از میلاد، که نسب خود را به "اردشیر دوم هخامنشیان" می رساند و بلاش یکم ، از 78 تا 51  قبل از میلاد مسیح، امر به جمع آوری کتاب مقدس "اوستا" و تدوین آن کتاب مقدس میکنند. و این کتاب مقدس اوستا که امروزه ازش سخن میرود و تقریبأ یک سومش به ما ایرانیان به ارث رسیده، تدوین شده دوره ایرانیان زمان ساسانی است و گویند از آنجایی که ساسانیان و اردشیر اول و وزیر اعظم اش "تنسر" که "موبد موبدان" بوده، اشکانیان را مهریانی میدیدند که درهلنیسم ادغام شده اند واز آموزه های زرتشتی بدور مانده اند. بنابراین آنان خود دوباره به جمع آوری و نوشتن و تدوین نوین کتاب مقدس "اوستا" پرداخته اند.   مهر در اوستا و باورهای زرتشتی در این کتاب مقدس اوستا که ثمره سروده های زرتشت است و نه خدا یا مزدا و با گویشهای کهن و بومی ایران شرقی مدون شده است ، سروده های ویژه ای برای مهر دارد. مهر یا روشنایی (خورشید)، یکی از فروزه های "اهورا مزدا" در باور زرتشتی است و در رده بندی "امشا سپندان" و "ایزدان" بعد از زمان اشوزرتشت است. و پایگاه مهر پایگاهی ایزدی و والاست. در "مهر یشت" یا "نیایش مهر" که به کتاب مقدس "اوستا" راه یافته، یکی از شیواترین نیایشها، "مهر یشت" یا نیایش مهری است : «به خوشنودی اهورامزدا مهر دارنده ی دشتهای پهناور، راست گفتار، انجمن آرا، هزار گوش ، ده هزار چشم، خوش اندام، برازنده ی بسیار آگاه دلیر، بی خواب و بیدار جاودانه را بزرگ میداریم. مهر خدای اشو را بزرگ میداریم ، ستارگان و ماه و خورشید را با گیاه "برسم" بزرگ میداریم. مهر سرپرست همه کشورها را بزرگ میداریم. مهر دارنده دشتهای پهناور را که به کشورهای آریایی آشیانهای خوش و خرم می بخشد ، بزرگ میداریم. بشود که او برای یاری ما آید، بشود که او برای رهایی ما آید، بشود که او برای آمرزش ما آید، بشود که او برای درمان ما آید ، بشود که او برای پیروزی ما آید ، بشود که او برای بهزیستی ما آید. او که در جهان خاکی نیرومند و پیروز است، سزاوار بزرگداشت و در خور شیفتگی است. او را که  نمیتوان فریفت، آن مهر دارنده ی دشتهای پهناور، آن مهر هزار گوش و ده هزار چشم را».   مهر در دوران هخامنشیان چنانکه میدانیم کوروش کبیر بنیانگذار امپراتوری هخامنشیان در برابر خدایان کشورهای مغلوبه به زانو می نشست و برای آن خدایان دیگر احترام قائل بود. ازاین منش کوروش کبیر میتوان به باورها و اعتقادات او رسید و تعصب را از او دور دید.    داریوش کبیر بهنگام تاجگذاری   در دوره داریوش اول که از 522 تا 486 قبل از میلاد بوده، نیایش و ستایش اهورامزدا بعنوان برترین ایزد، در سنگنبشته هایش دیده میشود و ستایش و نیایش "اهورامزدا" به معنی زرتشتگری داریوش اول نیست. داریوش اول چنین فرمان میراند: «خدای بزرگ است اهورامزدا، که این زمین را آفریده، که آن آسمان را آفریده ، که آدمیان را آفریده ، که نیک بختی را برای آدمیان آفریده است».    خشایار شاه بهنگام تاجگذاری   گویند پسرش خشایارشاه که مابین 486 تا 465 قبل از میلاد بوده ، پرستش خدایان کهن و از جمله "مهر" را ممنوع ساخته و برای پیروان این آیین سزایی سنگین نهاد واین خود نشان از این است که در آن زمان دین زرتشتی در بین ایرانیان رواج کامل نداشته. و در شاهنشاهی اردشیر دوم که مابین 404 تا 359 قبل از میلاد بوده، آیین مهر از نو پدیدار گردید و نام مهر در سنگنبشته های شوش و همدان بهمراه نام "اهورامزدا" و "آناهیتا" یا "ناهید" فرا خوانده شد و "پلوتارک" مینویسد که گویا اردشیر دوم به مردی که برایش انار بسیار درشتی آورده بود، چنین گفته است : «سوگند به مهر، که اگر به این مرد شهرکی سپرده شده بود ، به زودی آن شهر را فزونی می بخشید».   مهر یعنی میانجی "پلوتارک" مورخ یونانی که از 50 تا 125 بعد از میلاد بوده ، در مورد جایگاه مهر و دین ایرانیان چنین آورده است: «برخی معتقدند که دو خدا وجود دارد که ضد هم عمل می کنند. یکی آفریننده نیکی ها و دیگری سازنده ی بدی هاست. بعضی نیز نیکوتر را "ایزد" و دیگری را "دیو" می نامند. اینکار را زرتشت یعنی همان مغی که پنج هزار سال پیش از جنگ "تروا" میزیسته، کرده است . او یکی را "اورمزد" و دیگری را "اهرمن" می نامد و می افزاید که اورمزد در میان چیزهای محسوس بیشتر مانند روشنایی بوده و اهرمن بر عکس به تاریکی و نادانی می ماند. در میان این دو ، مهر قرار دارد و از این رهگذر است که ایرانیان به مهر لقب میانجی داده اند».    هرودوت حدود 490 قبل از میلاد معروف به "پدر تاریخ نگاری"   هرودوت هرودوت اولین تاریخ نگار، که خود از آسیای کوچک (ترکیه امروزی) بوده و تبعه ایران و در سالهای 484 تا 425  قبل از میلاد میزیسته (زمان خشایار شاه و اردشیر اول و دوم را دیده)، مهر را با ایزد بانو "آفرودیت" همسان میبیند (معبد "آفرودیت" در قبرس از عجایب هفت گانه دنیای آنروزی بود) و گوید : آسوری ها "آفرودیت" را "میلیتا" و اعراب "لات" و ایرانیان "میثرا" مینامند (همه اینها بصورت زن محسوس بودند). بنابراین با همین گفته هرودوت میتوان به جایگاه اجتماعی مهر و برتری اش در نزد ایرانیان پی برد. و بسیاری از نامهای کهن ، نام مهر را بهمراه دارد مثل "مهرداد" یا "مهر بندک" و بزرگان ایرانی نام خود را با مهر می آراستند. مهر نام هفتمین ماه سال و شانزدهمین روز هر ماه "روز مهر" بود. "کتزیاس" پزشک یونانی اردشیر دوم مینویسد : «پادشاه می باید در چنین روزهای فرخنده برای ستایش مهر، جشنها و رقصهایی بیآراید و نذری های آشامیدنی پخش کند و حتی اجازه داشته که خود سرمست گردد».   مهر در دوران اشکانیان در مورد مهر و آیین مهر در زمان پارتیان یا اشکانیان ، اطلاعات دقیقی در دست نداریم و تحلیل ها بیشتر بر پایه حدس و گمان زده میشود. عده ای بر این باورند : ملت پارت یا اشکانی، از خانواده سلطنت گرفته تا افراد و آحاد رعیت، بت ها و مجسمه هایی داشتند که از آبا و اجدادشان به میراث به آنها رسیده بود و آنها را در خانه و منزل، در به ترین مکان میگذاشتند و به پرستش آنها میپرداختند. عقاید دینی پارت ها در اواخر رو به بهبودی گذاشت و از پرستش ماه و آفتاب و صور و تماثیل ترقی کرد. مورخی میگوید: در اوایل دولت اشکانیان، مغ ها یا علمای دینی، خیلی معتبر بودند و پارتها پیروی احکام و آداب و رسوم آنها مینمودند و بعدها که بعضی تغییرات در عقاید خود دادند، مغ ها از آن اعتبار افتادند و اگرچه آنها را از مجلس شورا بیرون نکردند، اما اعتنایی هم دیگر به ایشان نبود. سلاطین اشکانی، رعایای خود را مانع نبودند که قبول مذاهب مختلفه نمایند. آتشکده ها در دولت آنها دایر و مذهب زرتشت مجاز بود. در بلاد یونانی اشکانی، ارباب انواع المپی را چندین هزار نفر میپرستیدند و «المپ» کوهی است در «تسالی» که شعراء، آن را اقامتگاه ارباب انواع افسانه یی، و محل اجتماع آنها قرار داده و مثل آسمان فرض کرده اند. نیز در شهرهای بابل و «نه آردا» و «نصیبین»، یهودان در عقاید مذهبی خود در همان وقت آزاد بودند. و دین عیسوی در مملکت پارت، شیوع یافته و به درجه یی رسید که در قسمتی مذهب دولتی گردید و حکمرانان «اسرئن» که «اورفه» پایتخت آن است، مسیحی بودند. یکی از مورخین گوید: اشکانیها، آتش را مبارک میدانستند. و به رودخانه ها احترام مخصوصی می نمودند. اجساد اموات را نمی سوزانیدند بلکه در مکانی میگذاشتند و همین که طیور شکاری، گوشت بدن آنها را میخوردند، استخوان خشک شده آنها را جمع نموده در مقبره ها دفن میکردند. سلاطین اشکانی ارمنستان، آتش مبارک اورمزد را که میباید همیشه روشن باشد، اجازه دادند که خاموش شود و میتوان گفت که سلاطین اشکانی ایران هم در این اجازه و اهمال با سلاطین اشکانی ارمنستان همداستان بودند. و مورخی دیگر می نویسد : سلاطین اشکانی، در اوایل سلطنت، علمای دینیه ایرانی را خیلی احترام میداشتند، عناصر اربعه علی الخصوص آب و آتش را نیز زاید الوصف احترام میکردند، کثافات را از هر قبیل که بود و اجساد اموات را در آب و آتش نمی افکندند. اما بعد از حصول تسلط و استیلا، آن حرمت و احترام را برکنار گذاشتند، علمای مزبور را از مجلس شورا خارج ساختند و آتشکده های عجم را، که در بلاد و ممالک ایران و ارمن و مستقیمأ در تحت حکومتشان بود، خاموش نمودند و آن احترام سابق آتش مبارک، از میان رفت و چون با هنود (هندیان)، مراوده به هم رسانیدند، سوزاندن جسد مردگان را از آنها یاد گرفتند. بلی، یک مطلب را یا از راه پلتیک یا به عقیده قلبی رعایت میکردند و آن، حفظ شأن علمای دینی هر طریقه و مذهب بود. هر کس در مملکت آنها توطن داشت، با دین و آیین او کاری نداشتند، مذهب زرتشتی و دین یهود و آیین یونانی، نزد آنها مساوی بود. از تبعه آنها اگر کسی تغییر دین میداد و مذهبی را ترک کرده پیرو مذهب دیگر میشد، کسی معترض او نبود و با وی کاری نداشت. وقتی مذهب عیسوی هم در ممالک آنها رواج یافت و در بعضی نقاط ایران شایع گشت، بلکه بعضی از مورخین مینویسند: در اواخر سلطنت اشکانیان، دین عیسوی به صفحات ترُکستان و خراسان هم نشر کرد. و ما این فصل را ختم میکنیم به قول یکی از مصنفین معتبر که میگوید: اشکانیان، دین و مذهب معین درستی نداشتند، کیش و آیین آنها مخلوط و مرکب از اصول و فروع ادیان مختلفه از زرتشتی و بونانی و یهودی و نصرانی و بودایی چین و برهمنی هند و ترکیبی خود ساخته بود و در این ترتیب، مصالح مُلکی اگر بیشتر از مقاصد آخرتی منظور نشده، کمتر هم رعایت ننموده بودند. رعایای خود را، اهل هر مذهب که بودند، به یک چشم میدیدند. علمای هر طریقه، آزاد و محترم میزیستند و میتوان گفت که از این طبقه، موبدهای زرتشتی کمتر از روسای سایر مذاهب شأن و احترام داشتند. و مورخ دیگری یاد آور میشود: پارتی ها زمانی که با سک ها معاشر بودند، عناصر و آفتاب و ماه و ستاره ها را می پرستیدند. بعد که با پارسی ها و مادی ها معاشر شدند، اهورمزد را پرستش کردند و چون در ایران پرستش مهر و ناهید رواج داشت پرستش آنها هم در معتقدات پارتی ها داخل شد. پس از آمدن اسکندر به ایران و شیوع مذهب و تمدن یونانی، پرستش بعضی از ارباب و انواع یونانی نیز جزو مذهب شاهان اشکانی گردید. بنابراین باید گفت که مذهب آنها مانند تمدّنشان ترکیبی بود. معلوم است که مذهب هرمزد پرستش در نزد آنها به پاکی اولی خود باقی نمانده با معتقدات دیگر آمیخته گردید. مثلأ ساختن مجسمه یا صورت هرمز (منظور تندیس فروهر) و بنای معبد و غیره که در نزد پارسیها برخلاف مذهب زرتشتی بود از جهت تقلید از یونان در نزد پارتیها رواج داشت. چیز دیگر که در نزد اشکانیان دیده میشود و سابقه نداشت پرستش اجداد است. شاهان اشکانی برای اشک اول یک نوع نرتبه خدایی قایل شدند، چنانکه لقب «ابی فانس» که کلمه یونانی است روی سکه های شاهان اشکانی این مطلب را میرساند. پارتیها هم اجداد خود را می پرستیدند و صورت آنها را در خانه ها با کمال مراقبت حفظ می نمودند. شاهان اشکانی نسبت به مذهب مادیها و پارسیها بی قید بوده، به حفظ آن اعتنایی نداشتند، فقط یکی از اشکانیان یعنی بلاش اول در صدد برآمد که آوستا را جمع آوری کند. روحانیون دولت اشکانی باز همان مغ ها بودند. شاه اشکانی سمت ریاست روحانیون را داشت، ولی اجرای آداب مذهبی کار مغ ها بود. نفوذ مغ ها در ابتدا به درجه ای میرسید که مغستان در امور دولتی نظارت داشت، ولی بعدها چون شاهان اشکانی از دخالت آنها در امود مکدّر بودند به مرور از نفوذشان کاستند، به طوریکه که مغ ها عملأ فاقد اهمیت شدند. شغل مغ ها منحصر به امور مذهبی نبود بلکه بسیاری از آنها طبیب و مدرّس و معلم و منجم و سالنامه نگار بودند. استرابون نوشته است که: روحانیون این زمان را محافظین آتشکده می گفتند و این عبارت، ترجمه «آثروان» است که به فارسی امروزی آتشبان میشود. از آنچه ذکر شد این نتیجه حاصل میشود که در دوره اشکانیان هم، ایران مذهب رسمی نداشته و چنانکه در دوره هخامنشی بابل در معتقدات شاهان نفوذی داشت در این دوره (دوره پارتیان) یونان جایگیر بابل شده بود.   پارتیان / اشکانیان از 226 تا 224 بعد از میلاد البته همانطوریکه می دانیم پارتیان یا اشکانیان از 226 قبل از میلاد تا 224 بعد از میلاد ، حدود 470 سال بر سرزمینهای امپراتوری فرمانروایی داشتند و اگرچه از نظر وسعت امپراتوری هیچوقت به وسعت سرزمینهای شاهان هخامنشی نرسیدند ولی از نظر تسامع و بردباری همانند شاهان هخامنشی بودند و شاید شرایط سیاسی اجتماعی آن دوره از اجتماع ایرانیان و مستعمرات آن ایجاب میکرد که همه رعایا امپراتوری را به یک چشم ببینند. برای شناخت بیشتر اشکانیان و جایگاه مهر که محسوس در میانجی گریست ، لازم می بینیم جایگاه آسیای کوچک را بعد از شکست داریوش سوم (از 333 تا 330 پیش از میلاد) از اسکندر مقدونی ، مروری نماییم.   آسیای کوچک بعد از هخامنشیان/ ایرانی مآبی یا یونانی مآبی آسیای کوچک یا آسیای صغیر مدتها مستعمرات یونانی بوده و یونانیهای قدیم مردمانی بودند هند و اروپایی که از طرف شمال به جنوب سرزمین بالکان که یونان نام داشت ، آمده و بر بومیها که "پلاسگ ها" نام داشتند غلبه یافتند. پلاسگها هم از طرف مدیترانه و دریای مغرب به یونان رفته و دارای تمدنی عالی بودند. در سالهای هزار قبل از میلاد مردمانی موسوم به "دوریان ها" که از اقوام یونانی بودند به شبه جزیره "پلوپونس" هجوم آورده، باعث شدند که عده زیادی یونانی به خارج و شرق یونان که به آسیای کوچک معروف است، مهاجرت کنند و بدین ترتیب شهرها و مستعمرات یونانی در آسیای کوچک که ترکیه امروزی باشد، ایجاد شود. در زمان هخامنشیان و کوروش کبیر ، لیدیه به پایتختی سارد بهمراه بابل و مصر، سه قدرت نامی آنزمان و از مهمترین قدرتها در آسیای کوچک بودند و"سارد طلایی"اش می نامیدند. بعدها لیدی و سارد بهمراه دولتهای دیگر مانند میلت، فریگیه ، کیلیکیه و لیقیه و تمام آسیای کوچک تحت تسلط کوروش کبیر و سردارانش در 545 قبل ازمیلاد درآمدند و دولتهای بعدی تا پایان امپراتوری هخامنشی تابع ایران بودند و مورخین معتقدند: کوروش کبیر شاهی بود با عزم و حزم و عاقل و رئوف. در موارد مشکل به عقل رجوع میکرد تا به زور. کوروش به پادشاهان مغلوب، به اندازه ای مهربانی میکرد که آنها دوست صمیمی کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری مینمودند. او با مذهب و معتقدات ملل کاری نداشت ، بلکه آداب آنها را محترم میداشت. شهرها و ممالکی که در تحت تسلط  او در میآمدند، در معرض قتل و غارت واقع نمی شدند و مردم رفتار کوروش را دیده و با آنچه تا آن زمان معمول بود مقایسه می کردند و او را مخلوقی فوق العاده و برانگیخته از طرف خدا میدانستند. کوروش یکی از دو یا سه شخصیت تاریخی عهد قدیم است که اسمشان به اذهان مردمان و ملل عصر ما خیلی مأنوس است. پیغمبران بنی اسرائیل او را بسیار ستوده اند و پیروان مذهبی که تورات را کتاب مقدس میدانند از طفولیت اسم این شاه بزرگ یعنی کوروش کبیر را شنیده و با این اسم مأنوس میشوند. در یک تراژدی نوشته شده در آتن و در سالهای اواخر قرن پنجم پیش از میلاد ، از "دوشیزگان لودیایی" و "باکتریایی" (شمال ایران کنونی) سخن گفته میشود که با نوای نی، ایزد بانوی "آرتمیس"ی کوه "تمولوس" را پرستش میکنند. به احتمال زیاد این ایزد بانو ، همان "آنائیتیس" یا "آناهیتا" است که از او بعنوان "آرتمیس" ایرانی یاد میشود.    معبد آرتمیس (آناهیتا) از عجایب هفتگانه دنیای قدیم بود ، دراپیسوس آسیای کوچک/356 پیش از میلاد   داریوش اول در کتیبه بیستون غالبأ به قانونش در مورد "اهورا مزدا" (هستی بخش آگاه و توانا) اشاره می کند. این حس تعلق یا ایمان داشتن به یک کل تا کرانه های جهان مسکون امپراتوری هخامنشیان امتداد می یافت (یونانیان مملکت "باکتریا" را که شامل ترکمنستان و ازبکستان و شمال این کشورها است ، بعنوان "انتهای جهان مسکونی" می دیدند). پرستش "آناهیتا" یا "میترا" یا "آرتمیس" ایرانی که همان "ایزد مهر" بوده، احتمالأ به ابتکار هخامنشیان و "اردشیر دوم" (از 404 تا 385 پیش از میلاد) در سراسر امپراتوری هخامنشیان ظاهر گشت. او بفرمود تا تندیس هایی (پیکره هایی) از "آناهیتا" برای پرستش در ساردیس پایتخت لیدیه ، بابل ، سوریه ، شوش ، اکباتان ، تخت جمشید و باکتریا برپا دارند.    تندیس فروهر   تندیس آناهیتا بعد از تندیس اهورا مزدا (تندیس فروهر) "آناهیتا" نخستین و تنها ایزد زن ایرانی است که بعد از "اهورا مزدا" از او پیکره هایی ساخته می شود و چنانچه گویند، تندیس اهورا مزدا را برای نمایش یا مقاصد روایی و شفاهی مثل مراسم تاجگذاری شاهنشاهان در حضور اهورا مزدا بوده و تندیس "مهر" یا آناهیتا را در معابد برای نیایش و ستایش مهر حجاری کرده بودند ولی بعدها از پیکره آناهیتا برای مقاصد پرستش پیروان در پرستشگاه ها استفاده میکردند. احتمالأ تصمیم اردشیر دوم به دادن شکلی ملموس به ایزدان ایرانی ، پاسخی به یونانیان بود که ایزدان خود را در تمثال های پرستشی نمایش میدادند. "هرودوت" پدر تاریخ نگاری تأیید می کند که این دگرگونیها در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن چهارم پیش از میلاد روی داده بود و ایرانیان تا آن موقع نه پرستشگاه داشتند و نه تمثال های پرستشی ایزدان. وی نه از آناهیتا یاد می کند و نه از آتش پرستی مشخصی. اما میگوید که ایرانیان پدیده های طبیعی نظیر باد، آب، آتش، خورشید و خاک را مقدس میشمارند. و مقدس داشتن با پرستش فرق دارد. هرودوت همچنین یادآور میشود که ایرانیان پروایی از آموختن از دیگران نداشتند. هدف آنان احتمالأ تنها آن بوده که نظر غیر ایرانیان و ایرانیان سراسر متصرفات هخامنشیان را که از چهل و شش اقوام مختلف تشکیل می شد، متوجه ایزدان ایرانی سازند و تا اندازه ای هم موفق بودند. و این قوت دادن و آشکار ساختن "ایرانی مآبی" یا با شعور و آگاهی ایرانی، همان مقصودی است که ایزد ایرانی مهر، میترا یا آناهیتا دارند. ایرانیان و یونانیان دشمنانی بودند که به یکدیگر حرمت مینهادند و مراد از حرمت نهادن به دشمنان، شناخت وجوه اشتراک و اختلاف میان خود و آنان بود. ایرانیان غرور و خودبینی مفرط را مفهومی یونانی میدانستند، اما اشیل و هرودوت میپنداشتند که ایرانیان خودبینی مفرط را میشناسند. بیشتر آنچه ما درباره ایران و ایرانیان در آسیای کوچک می دانیم از منابع یونانی بدست می آید و در معنایی مهم ، باستثنای شاهنشاه، ایرانیان حرف نمیزدند. آنان سوار اسبان میشدند و تیر می انداختند و دروغ نمی گفتند، یعنی قول فرمانبرداری از فرادستان خود را نقض نمی کردند. یونانیان فریفته و متحیر عظمت خارق العاده ایرانیان ، با پیروزی ها و شکستهایشان بودند... و این واقعه به آنان کمک کرد تا چشم گشوده، افراط و بی اعتدالی خود را بهتر ببینند. این بی اعتدالی گرچه ماهیتی متفاوت داشت اما به اندازه زیاده روی ایرانیان ویرانگر بود.....   لیدیه مرکز نفوذ ایرانی کشور"لودیا" با دشت های حاصلخیزش و شهر مهم ساردیس که جاده شاهی در آنجا پایان می گرفت، مرکز مهم نفوذ ایرانی در آسیای کوچک بود. گذشته از پرستشگاهی که در "هوپایپا" بود، معابد دیگری که متعلق به "آنائیتیس" بود، در"هیراکوم" و "فیلادلفیا" برپا بودند. جلگه "هورکانی" به روایت "استرابون" که نام خود را از مهاجران ایرانی گرفته و جلگه "کوروش"، هر دو در نزدیکی "ساردیس" از ماندگاههای ایرانیان بودند که بعدها در این ناحیه سربازان اسکندر مقدونی سکونت گزیدند.   پونتوس مرکز پرستش ایزدان ایرانی "پونتوس" و "لودیا" از مراکز مهم پرستش ایزدان ایرانی در آسیای کوچک بودند.     گزنفون مورخ یونانی از 430 تا 352 ق.م   در محلی بنام "داسکولیون"، "قصر شهربان" مشخص شده و "گزنفون" (مورخ یونانی از 430 تا 352  قبل از میلاد) در شماری از روستاهای پیرامون داسکولیون گردش کرده و از "قرق گاه" یا شکارگاههای مصنوعی که در آنجا وجود داشت یاد می کند و از فراوانی حیات وحش در درون و بیرون این قرق گاهها. این شکارگاه مصنوعی که اثر خود را بر خاطرات بومیان بجا گذاشته، بخش سنتی شیوه زندگی ایرانی را به میثاقی جهانی مبدل ساخته. اشرافیت ایران ظاهرأ شکار و سواری در شکارگاههای خاص را بر ناحیه باز ترجیح میداد. برای آنان شکار و سواری یک ضرورت اقتصادی نبود، بلکه روشی برای شناساندن قابلیتهای خود. آنان اساس اشرافیت خود را در چابکی و تردستی و مهارت در تیراندازی مانند نیاکانشان و وفاداری و سرسپردگی به فرادستان خود می دیدند. این کاخ و شکارگاه حیات وحش محصور در میان روستاها که شهری بمعنی یونانی در نزدیکی آن نبود به چشم ایرانیان، ایرانی به مقیاس کوچک می نمود و تقلیدی به میزان کوچک ، که نه از شهرهای یونانی ، بلکه از کاخ ها و روستاها و گاهگاهی هم از مجتمع های شهر مانند ایران ، ساخته شده بودند.   سنگ گور در داسکولیون بازتاب دیگری از ایران در مقیاس کوچک در حجاریهای برجسته سه سنگ گور در"داسکولیون" نیز پیدا شده که کاملأ ایرانی است: چرخهایی هشت پره ای با میخهایی در کناره ها، نظیر چرخهایی که در حجاری های تخت جمشید دیده میشود، جامه های بلند بجای جامه های کوتاه خدمتکاران یونانی ، ساقیانی که جامه بر تن دارند، بر خلاف ساقیان یونانی که برهنه هستند و خدمتکاران بیشتر ، زنی که روسری بر سر دارد که نشان از زنی است که تعلق به خاندان شاهی دارد.   سنگ گور شاهزاده خانتوس در حجاری برجسته سنگ گور شاهزاده ای یا شاه "خانتوس"، از شهرهای "لوکیا" بچشم میخورد. صحنه ای از باریابی را که در حجاریهای برجسته تخت جمشید ترسیم شده، نشان میدهد. در اینجا پسرکی با خروس و ظرفی از شراب!؟ به حاکم که بر تخت نشسته ، تقدیم می کند. برای یک نفر یونانی این صحنه ممکن بود ، نمایش پرستش یک قهرمان باشد و در نظر یک ایرانی، باریابی به حضور حاکم ایرانی خانتوس، یادآور باریابیها به حضور شاهنشاه در تخت جمشید بود. این تصاویر ایران به مقیاس کوچک در ترتیب و آرایش مادی خود ، آرمان معنوی رعایت میثاق اطاعت از فرادستان را باز می تابد. هر کس انتظار دارد که زیردستانش با وی آن رفتاری را پیش گیرند که او نسبت به فرادستانش پذیرفته است. همه این آثار بتوسط صنعتگران یونانی برای حامیان ایرانی خود ساخته شده بودند مگر اشیائی که در گورها یافت میشوند و حلقه انگشتری که ساخت صنعتگران ایرانی است. برای ایرانیان آسیای صغیر ، سقوط  دولت هخامنشیان به منزله وقوع یک بحران بود. مناطقی مانند "کاریا" که از مسیر راه سپاهیان و بازرگان دور و از استقلال نسبی از هخامنشیان برخوردار بودند، اشرافیت ایرانی ناگزیر گردید خود را با اوضاع جدید تطبیق دهد.   آموزون مرکز شاهان جنگجوی زن در پولیس (شهر) کوچک "آموزون" (مرکز شاهان زن جنگجو)، در ارتفاعات کوههای شمال غرب کاریا ، فرمانی از فیلیپ آری دائوس برادر ناتنی اسکندر پیدا شده که در آن "بغدادت" و پسرش "آریا رامن" بعنوان شهروند پذیرفته میشوند و آریدائوس ، بغدادت را به کهانت (کاهنی) ایزد بانوی بومی که "آرتمیس" است ، می گمارد و کهانت موروثی بود.   آنتیوخوس سوم در ایام فرمانروایی"آنتیوخوس سوم" از "آریا رامن" نامی بعنوان کاهن آرتمیس محل یاد میکند و اینها نامهای ایرانی است که نقش اداری و عبادی ایفا میکنند. در شهرهای شمال شرقی کاریا، اعقاب مهاجران ایرانی در طی نسلهای متمادی با سکنه محلی درآمیخته و با آنها یگانه شده  بودند. استیلای هخامنشیان بر آسیای صغیر دو قرن و نیم دوام آورد، اما سلطه اسکندر بر این کشور بسیار کمتر از دوره زندگی کوتاهش پایید. غلبه اسکندر موجب بی ثباتی و ناآرامی گردید و حتی دسته ای از غارتگران که هوای شورش در سر داشتند هنگامیکه اسکندر در هند بود، قبر "کوروش" در تخت جمشید را غارت کردند. بدگمانی و نا امنی چندان بود که مردم به شهربانان گمان بی حرمتی به قبر کوروش برده بودند (از استرابون). پس از مرگ اسکندر ، مقدونی ها به جان هم افتادند. بر خلاف اسکندر مقدونی که نتوانسته بود راه را برای به قدرت رسیدن جانشین آینده اش هموارسازد ، ایرانیان در پناه سلطنت موروثی زندگی میکردند و مشروعیت توارث را معتبر میدانستند.   کاپادوکیه و پونتوس برخلاف کاریا یکی از مهمترین پیآمدهای، اغتشاش ظهور دو پادشاهی مستقل در سالهای 305 ق.م در "کاپادوکیه" و "پونتوس" بود که خود را از نوادگان هخامنشیان میدانستند و مردمشان نیز این دعوی را باور میکردند. صرف وجود این پادشاهی ها ، گواه نفوذ فرهنگ و اندیشه ایرانی و ایرانی مآبی در این سرزمینهاست. اینان بجای سازگار ساختن خود با شرایط  دگرگون یافته، مانند ایرانیان "کاریا" و سراسر غرب آسیای صغیر، اشرافیت ایرانی کاپادوکیه و پونتوس ، استقلاق را برگزیدند و از همان آغاز در برابر مقدونی ها ایستادند و برخلاف "سینوب" و "آمیسوس" با اسکندر مصالحه و سازش نکردند و پس از جنگ در پشت سر او سر به شورش برداشتند.   کاپادوکیه و پونتوس بخش زنده و فعال ایران استرابون "کاپادوکیه" را بخش تقریبأ زنده و فعال ایران میدانست. نفوذ فرهنگ و اندیشه ایرانی در کاپادوکیه و پونتوس در پاره ای موارد حتی به قبل از آمدن مادها میرسد.    اوکتاویوس امپراتور روم قبل و بعد از میلاد/ معروف به آوگوستوس   کومانای (کاهن بزرگ) کاپادوکیه / "ما" ایزد زن ملی کاپادوکیه / معبد "زلا" در پونتوس استرابون که از مردم "آماسیای پونتوس" بوده و در زمان "آوگوستوس" میزیسته ، در نوشته هایش از معابد و پرستشگاه بزرگی می گوید با داراییهایی بیشمار و سرشار از عجایب و شگفتی ها. او می گوید این پرستشگاه ها ، صاحب املاک و داراییهای فراوان بودند. پیش "کومانای کاپادوکیه" بیش از شش هزار خدمه برای پرستشگاه او خدمت میکردند. "کومانا" در واقع یک لقب ایرانی است که در میان هخامنشیان و پارتیان و ساسانیان بکار میرفته. کومانا یا کاهن بزرگ پس از شاه مقام دوم داشت وغالبأ از اعضای خاندان شاهی بود. در دوره هخامنشیان این موبدان وارث پادشاه را تعیین میکردند. تأثیر و نفوذ ایران بر پرستشگاه "ما"، ایزد زن ملی کاپادوکیه و معبد "زلا" در پونتوس فراوان بود. مردم از نقاط مختلف برای سوگند خوردن در مسایلی که اهمیت خطیری داشتند به جایگاه قدس ایزدان ایرانی در معبد "زلا" می آمدند. اینکه ایزدان ایرانی قول و عهد مردم را ضمانت می کردند از صلاحیت و مرجعیت اخلاقی هخامنشیان و ایزدان آنان در کاپادوکیه و پونتوس حکایت می کند.   معبد آنائیتیس در ارمنستان "آنائیتیس" پرستشگاهی در "آکیلیسین ارمنستان" نیز داشت. "آنتیو خوس" شاه سرزمین "کوماگنه یا کماژن" در قرن اول قبل از میلاد ، حاکم را از بردگی گرفتن یا بد رفتاری با خادمان پرستشگاه ها را منع کرده بود.   دو رویداد مهم در پونتوس در زمان هخامنشیان -          یکی اشرافیت ایرانی و ایزدان ایرانی وارد این سرزمین شد و -          دیگر آنکه در امتداد ساحل (دریای سیاه)، شهرهای یونانی بنا گردیدند.   در سالهای بعد از شکست داریوش سوم و دوران بحرانی، دو فرایند ایرانی مآبی و یونانی مآبی کردن مردم به طرق متفاوت در کاپادوکیه و پونتوس ادامه داشت.   آریا راتس  و آریا رامنس در کاپادوکیه در کاپادوکیه یونانی مآب کردن در قرن سوم پیش از میلاد آغاز گشت و در قرن دوم پیش از میلاد شتاب گرفت. در زمان "آریا راتس" که اسکندر هنوز زنده بود، نخستین ضرب سکه نقش آرامی داشت و زبان سلطنتی هخامنشی بود. اما در پادشاهی دراز مدت "آریا رامنس" حدود 280 تا 239 پیش از میلاد ، نخستین سکه ها با نقوش یونانی ظاهر میشوند، در حالیکه پادشاه را در جامه ایرانی نشان میدهند و سازمان بندی دولت و القاب وعناوین دولتی در کاپادوکیه و پونتوس تقلیدی هلنیستی شد. زبان یونانی کارکنان دولتی به خوبی جاهای دیگر بود، اما پادشاهان و اشرافیت هنوز به فارسی یا زبانهای محلی فکر میکردند.   مهرداد ششم ائوپاتور (نیک منش) پادشاه پونتوس اُرُد اول پارتی/ مقاومت در برابر یونانی مآبی مهرداد ششم یا Mithradates که حدود 120 تا 63 پیش از میلاد در کشور پونتوس پادشاه بود و پرورش یونانی داشت، بر آن شد تا همه زبانهایی را که در قلمرو او تکلّم میکردند ، فرا گیرد و همین امر کافیست که تصور شود که او یونانی نبود، چونکه یونانیان زبان بیگانگان را از روی خودبینی مفرط فرا نمی گرفتند. (در این زمانها جنگهای داخلی روم (مابین سالهای 88 تا 64 قبل ازمیلاد) شروع میشود و مهرداد ششم ائوپاتور نیز از فرصت استفاده کرده و قسمتهایی از آسیای صغیر را که در تصرف یونان بود، ضمیمه کشور خود پونتوس میکند و در سال 86 قبل از میلاد، روم بر آتن پیروز میشود و گایوس ماریوس، دیکتاتور رومی بر نیروهای میتراداتس یا مهرداد ششم ائوپاتور پیروز میشوند و طبق معاهده داردانوس در سال 85 قبل ازمیلاد، سرزمینهای متصرفه به روم مسترد میگردد.) اما نمایش واقعی جهان هلنیستی در میان پادشاهانی اتفاق افتاد که در برابراستیلای مقدونیها مقاومت کرده بودند، نه پادشاهان مقدونیه نما. و از آخرین پادشاهانی که جرأت کردند پیش از آنکه جمهوری روم خود را از میان بردارد ، در برابر روم درایستند، مهرداد ششم "ائوپاتور" پادشاه  پونتوس و "اُرُد اول" پادشاه پارت بودند.    پومپیوس/60 ق.م/ از روسای سه گانه                      پیروزی پومپیوس بر مهرداد ششم ائوپاتور/ سال 62 ق.م کاپادوکیه و کوماگنه متحدان پونتوس رویداد قاطع  و سرنوشت ساز دیگر در تاریخ آسیای صغیر پیروزی "پومپیوس" بر "مهرداد ششم ائوپاتور" پادشاه "پونتوس" و متحدانش از جمله پادشاهان "کاپادوکیه" و "کوماگنه" است که در سال 62 قبل از میلاد اتفاق افتاد. مهرداد ششم ائوپاتور یا میتراداتس مدت چهل سال جنگی را ادامه داد که بسیار گسترده تر ازیک جنگ محلی بود. وی جنگ خود را به پایه و اهمیت بحرانهای ایتالیا و دیگر نقاط  جهان روم رساند. پس از شکست مهرداد در 62 قبل از میلاد از پومپیوس، هیچ پادشاهی بر سرزمینها و اقوامی که وی فرمانروایی میکرد، حکومت نراند. روم بخشی از پونتوس را ضمیمه خود ساخت اما در قسمتهایی حکومت پادشاهان و شهرهای مستقل را برسمیت شناخت. پس از استقرار پومپیوس در آسیای صغیر، سلطنتی در شرق پونتوس ظهور کرد که تا 64 قبل از میلاد دوام آورد.   ادامه حیات پادشاهان کاپادوکیه  به سر بر نهاد آن کیانی کلاه » و یادآور شده است که : « پرستیدن مهرگان ، دین اوست   تن آسانی و خوردن آیین اوست ».    تندیس میترا   قدومت آیین مهر آغاز آیین و ستایش و نیایش مهر در طول تاریخ ایران بدرستی معلوم نیست. اما هرودوت پدر تاریخ و گزنفون جایگاه اولیه او را کشور ایران میدانند. از طرفی کتابهای مقدس هندوان و ایرانیان که "ودا" و "اوستا" باشند هر دو به این ایزد یا فرشته "مهر" اشاره میکنند. از دیده گاه تاریخی از ایزد مهر، نخستین بار در سال 1400 قبل از میلاد صحبت بمیان میآید و آن پیمانی است که میان امپراتوریهای میتانی و هیتی بسته شده بود و نام یک سلسله از ایزدان از جمله میترا یا مهر و "ورونا" بصورت گواه پیمان آورده شده اند و این پیمان در بغازکوی یا هاتوشا (خاتوشا) که پایتخت هیتی ها بوده و در آسیای کوچک یا ترکیه امروزه ، یافت شده است.  دروازه شیر در جنوب غربی خاتوشا (هاتوشا) پایتخت هیتی میترا البته یک خدای هیتی نیست و احتمالأ از راه هند و ایران و آسیای کوچک به امپراتوری میتانی و هیتی راه یافته است. از مهر یا میترام در کتاب  ودا ی هندوان یاد شده و او را در کنار ورونا و ایندرا که پادشاه خدایان است، قرار داده و خواهان ستایش میترام شده : «آنکه خود را مهر یا دوست مینامد ، مردمان را گرد هم میآورد. مهر نگاهبان زمین و آسمان و سرزمینهاست، بی آنکه چشم فرو بندد. برای مهر پیشکشهای پُر روغن آورید. ای مهر! آنکه در پرتگاه نیستی است و برای تو خوراک نیروبخش پیشکش می کند ، باید برگزیده تر باشد. آنکه ترا، ای پسر آدیتی با یک پیمان میستاید ، از سوی تو نگهبانی میشود ، او زخم نخواهد خورد ... و هیچ گزندی از دور و نزدیک به او نخواهد رسید.» «این مهر نیک منش شایسته ی ستایش، همچو یک سرور به جهان آمده است، از این دست گیری شایسته ی نیایش، از این نیک اندیشی سود بخش ، میخواهیم بهره مند شویم. کمک و همراهی مهر(میترام)، که نگاهبان سرزمین هاست، سود بخش است. فرّ او و نام نیک او پاینده است. مهر که آشنایی اش فرا گستر است ، با سروری اش بر آسمان و با نیک نامی اش بر جهان خاکی شهریار است ، پنج سرزمین فرمانبردار مهر است ، که نیروی او برتر است. او یاور همه خدایان است».   مهر لقب بزرگترین ایزد آسمان با این مضمون مهر لقب بزرگترین ایزد آسمان را داشته (ایزد آسمان یا خورشید) و این صفت او در کتاب مقدس "اوستا" ایرانیان نیز آمده که در آن "خورشید چشم اهورا مزدا" بالاترین ایزد است.    اسکندر مقدونی در تخت جمشید   آتش زدن اوستا بتوسط اسکندر مقدونی همانطوریکه میدانیم کتابهای مختلف مقدس "اوستا"ی ایرانیان بعد از پیروزی اسکندر مقدونی بر داریوش سوم هخامنشی در جنگ ایسوس در 333  قبل از میلاد مسیح ، بکلی بتوسط  اسکندر مقدونی و سربازانش به آتش و نابودی کشیده شد.    اسکندر مقدونی   بعد از مرگ اسکندر، جانشینان او که به "سلوکیان" معروفند، در ایران قدرت را در دست داشته و فرهنگ "هلینیسم" یونانی را در سراسر منطقه امپراتوری خود از جمله سرزمینهای ایران و آسیای کوچک و سوریه و پاکستان و افغانستان امروزی برقرار کردند.    بلاش اول یا اشک بیست و دوم   اشک اول   هنوز صد سالی نگذشته بود که پارتیان ایرانی که به اشکانیان معروفند ، قدرت را در سراسر ایران امروزی در دست گرفته و شاهنشاه تیرداد اول اشکانی بنیانگذار شاهنشاهی پارتیان، از247 تا 214 قبل از میلاد، که نسب خود را به "اردشیر دوم هخامنشیان" می رساند و بلاش یکم ، از 78 تا 51  قبل از میلاد مسیح، امر به جمع آوری کتاب مقدس "اوستا" و تدوین آن کتاب مقدس میکنند. و این کتاب مقدس اوستا که امروزه ازش سخن میرود و تقریبأ یک سومش به ما ایرانیان به ارث رسیده، تدوین شده دوره ایرانیان زمان ساسانی است و گویند از آنجایی که ساسانیان و اردشیر اول و وزیر اعظم اش "تنسر" که "موبد موبدان" بوده، اشکانیان را مهریانی میدیدند که درهلنیسم ادغام شده اند واز آموزه های زرتشتی بدور مانده اند. بنابراین آنان خود دوباره به جمع آوری و نوشتن و تدوین نوین کتاب مقدس "اوستا" پرداخته اند.   مهر در اوستا و باورهای زرتشتی در این کتاب مقدس اوستا که ثمره سروده های زرتشت است و نه خدا یا مزدا و با گویشهای کهن و بومی ایران شرقی مدون شده است ، سروده های ویژه ای برای مهر دارد. مهر یا روشنایی (خورشید)، یکی از فروزه های "اهورا مزدا" در باور زرتشتی است و در رده بندی "امشا سپندان" و "ایزدان" بعد از زمان اشوزرتشت است. و پایگاه مهر پایگاهی ایزدی و والاست. در "مهر یشت" یا "نیایش مهر" که به کتاب مقدس "اوستا" راه یافته، یکی از شیواترین نیایشها، "مهر یشت" یا نیایش مهری است : «به خوشنودی اهورامزدا مهر دارنده ی دشتهای پهناور، راست گفتار، انجمن آرا، هزار گوش ، ده هزار چشم، خوش اندام، برازنده ی بسیار آگاه دلیر، بی خواب و بیدار جاودانه را بزرگ میداریم. مهر خدای اشو را بزرگ میداریم ، ستارگان و ماه و خورشید را با گیاه "برسم" بزرگ میداریم. مهر سرپرست همه کشورها را بزرگ میداریم. مهر دارنده دشتهای پهناور را که به کشورهای آریایی آشیانهای خوش و خرم می بخشد ، بزرگ میداریم. بشود که او برای یاری ما آید، بشود که او برای رهایی ما آید، بشود که او برای آمرزش ما آید، بشود که او برای درمان ما آید ، بشود که او برای پیروزی ما آید ، بشود که او برای بهزیستی ما آید. او که در جهان خاکی نیرومند و پیروز است، سزاوار بزرگداشت و در خور شیفتگی است. او را که  نمیتوان فریفت، آن مهر دارنده ی دشتهای پهناور، آن مهر هزار گوش و ده هزار چشم را».   مهر در دوران هخامنشیان چنانکه میدانیم کوروش کبیر بنیانگذار امپراتوری هخامنشیان در برابر خدایان کشورهای مغلوبه به زانو می نشست و برای آن خدایان دیگر احترام قائل بود. ازاین منش کوروش کبیر میتوان به باورها و اعتقادات او رسید و تعصب را از او دور دید.    داریوش کبیر بهنگام تاجگذاری   در دوره داریوش اول که از 522 تا 486 قبل از میلاد بوده، نیایش و ستایش اهورامزدا بعنوان برترین ایزد، در سنگنبشته هایش دیده میشود و ستایش و نیایش "اهورامزدا" به معنی زرتشتگری داریوش اول نیست. داریوش اول چنین فرمان میراند: «خدای بزرگ است اهورامزدا، که این زمین را آفریده، که آن آسمان را آفریده ، که آدمیان را آفریده ، که نیک بختی را برای آدمیان آفریده است».    خشایار شاه بهنگام تاجگذاری   گویند پسرش خشایارشاه که مابین 486 تا 465 قبل از میلاد بوده ، پرستش خدایان کهن و از جمله "مهر" را ممنوع ساخته و برای پیروان این آیین سزایی سنگین نهاد واین خود نشان از این است که در آن زمان دین زرتشتی در بین ایرانیان رواج کامل نداشته. و در شاهنشاهی اردشیر دوم که مابین 404 تا 359 قبل از میلاد بوده، آیین مهر از نو پدیدار گردید و نام مهر در سنگنبشته های شوش و همدان بهمراه نام "اهورامزدا" و "آناهیتا" یا "ناهید" فرا خوانده شد و "پلوتارک" مینویسد که گویا اردشیر دوم به مردی که برایش انار بسیار درشتی آورده بود، چنین گفته است : «سوگند به مهر، که اگر به این مرد شهرکی سپرده شده بود ، به زودی آن شهر را فزونی می بخشید».   مهر یعنی میانجی "پلوتارک" مورخ یونانی که از 50 تا 125 بعد از میلاد بوده ، در مورد جایگاه مهر و دین ایرانیان چنین آورده است: «برخی معتقدند که دو خدا وجود دارد که ضد هم عمل می کنند. یکی آفریننده نیکی ها و دیگری سازنده ی بدی هاست. بعضی نیز نیکوتر را "ایزد" و دیگری را "دیو" می نامند. اینکار را زرتشت یعنی همان مغی که پنج هزار سال پیش از جنگ "تروا" میزیسته، کرده است . او یکی را "اورمزد" و دیگری را "اهرمن" می نامد و می افزاید که اورمزد در میان چیزهای محسوس بیشتر مانند روشنایی بوده و اهرمن بر عکس به تاریکی و نادانی می ماند. در میان این دو ، مهر قرار دارد و از این رهگذر است که ایرانیان به مهر لقب میانجی داده اند».    هرودوت حدود 490 قبل از میلاد معروف به "پدر تاریخ نگاری"   هرودوت هرودوت اولین تاریخ نگار، که خود از آسیای کوچک (ترکیه امروزی) بوده و تبعه ایران و در سالهای 484 تا 425  قبل از میلاد میزیسته (زمان خشایار شاه و اردشیر اول و دوم را دیده)، مهر را با ایزد بانو "آفرودیت" همسان میبیند (معبد "آفرودیت" در قبرس از عجایب هفت گانه دنیای آنروزی بود) و گوید : آسوری ها "آفرودیت" را "میلیتا" و اعراب "لات" و ایرانیان "میثرا" مینامند (همه اینها بصورت زن محسوس بودند). بنابراین با همین گفته هرودوت میتوان به جایگاه اجتماعی مهر و برتری اش در نزد ایرانیان پی برد. و بسیاری از نامهای کهن ، نام مهر را بهمراه دارد مثل "مهرداد" یا "مهر بندک" و بزرگان ایرانی نام خود را با مهر می آراستند. مهر نام هفتمین ماه سال و شانزدهمین روز هر ماه "روز مهر" بود. "کتزیاس" پزشک یونانی اردشیر دوم مینویسد : «پادشاه می باید در چنین روزهای فرخنده برای ستایش مهر، جشنها و رقصهایی بیآراید و نذری های آشامیدنی پخش کند و حتی اجازه داشته که خود سرمست گردد».   مهر در دوران اشکانیان در مورد مهر و آیین مهر در زمان پارتیان یا اشکانیان ، اطلاعات دقیقی در دست نداریم و تحلیل ها بیشتر بر پایه حدس و گمان زده میشود. عده ای بر این باورند : ملت پارت یا اشکانی، از خانواده سلطنت گرفته تا افراد و آحاد رعیت، بت ها و مجسمه هایی داشتند که از آبا و اجدادشان به میراث به آنها رسیده بود و آنها را در خانه و منزل، در به ترین مکان میگذاشتند و به پرستش آنها میپرداختند. عقاید دینی پارت ها در اواخر رو به بهبودی گذاشت و از پرستش ماه و آفتاب و صور و تماثیل ترقی کرد. مورخی میگوید: در اوایل دولت اشکانیان، مغ ها یا علمای دینی، خیلی معتبر بودند و پارتها پیروی احکام و آداب و رسوم آنها مینمودند و بعدها که بعضی تغییرات در عقاید خود دادند، مغ ها از آن اعتبار افتادند و اگرچه آنها را از مجلس شورا بیرون نکردند، اما اعتنایی هم دیگر به ایشان نبود. سلاطین اشکانی، رعایای خود را مانع نبودند که قبول مذاهب مختلفه نمایند. آتشکده ها در دولت آنها دایر و مذهب زرتشت مجاز بود. در بلاد یونانی اشکانی، ارباب انواع المپی را چندین هزار نفر میپرستیدند و «المپ» کوهی است در «تسالی» که شعراء، آن را اقامتگاه ارباب انواع افسانه یی، و محل اجتماع آنها قرار داده و مثل آسمان فرض کرده اند. نیز در شهرهای بابل و «نه آردا» و «نصیبین»، یهودان در عقاید مذهبی خود در همان وقت آزاد بودند. و دین عیسوی در مملکت پارت، شیوع یافته و به درجه یی رسید که در قسمتی مذهب دولتی گردید و حکمرانان «اسرئن» که «اورفه» پایتخت آن است، مسیحی بودند. یکی از مورخین گوید: اشکانیها، آتش را مبارک میدانستند. و به رودخانه ها احترام مخصوصی می نمودند. اجساد اموات را نمی سوزانیدند بلکه در مکانی میگذاشتند و همین که طیور شکاری، گوشت بدن آنها را میخوردند، استخوان خشک شده آنها را جمع نموده در مقبره ها دفن میکردند. سلاطین اشکانی ارمنستان، آتش مبارک اورمزد را که میباید همیشه روشن باشد، اجازه دادند که خاموش شود و میتوان گفت که سلاطین اشکانی ایران هم در این اجازه و اهمال با سلاطین اشکانی ارمنستان همداستان بودند. و مورخی دیگر می نویسد : سلاطین اشکانی، در اوایل سلطنت، علمای دینیه ایرانی را خیلی احترام میداشتند، عناصر اربعه علی الخصوص آب و آتش را نیز زاید الوصف احترام میکردند، کثافات را از هر قبیل که بود و اجساد اموات را در آب و آتش نمی افکندند. اما بعد از حصول تسلط و استیلا، آن حرمت و احترام را برکنار گذاشتند، علمای مزبور را از مجلس شورا خارج ساختند و آتشکده های عجم را، که در بلاد و ممالک ایران و ارمن و مستقیمأ در تحت حکومتشان بود، خاموش نمودند و آن احترام سابق آتش مبارک، از میان رفت و چون با هنود (هندیان)، مراوده به هم رسانیدند، سوزاندن جسد مردگان را از آنها یاد گرفتند. بلی، یک مطلب را یا از راه پلتیک یا به عقیده قلبی رعایت میکردند و آن، حفظ شأن علمای دینی هر طریقه و مذهب بود. هر کس در مملکت آنها توطن داشت، با دین و آیین او کاری نداشتند، مذهب زرتشتی و دین یهود و آیین یونانی، نزد آنها مساوی بود. از تبعه آنها اگر کسی تغییر دین میداد و مذهبی را ترک کرده پیرو مذهب دیگر میشد، کسی معترض او نبود و با وی کاری نداشت. وقتی مذهب عیسوی هم در ممالک آنها رواج یافت و در بعضی نقاط ایران شایع گشت، بلکه بعضی از مورخین مینویسند: در اواخر سلطنت اشکانیان، دین عیسوی به صفحات ترُکستان و خراسان هم نشر کرد. و ما این فصل را ختم میکنیم به قول یکی از مصنفین معتبر که میگوید: اشکانیان، دین و مذهب معین درستی نداشتند، کیش و آیین آنها مخلوط و مرکب از اصول و فروع ادیان مختلفه از زرتشتی و بونانی و یهودی و نصرانی و بودایی چین و برهمنی هند و ترکیبی خود ساخته بود و در این ترتیب، مصالح مُلکی اگر بیشتر از مقاصد آخرتی منظور نشده، کمتر هم رعایت ننموده بودند. رعایای خود را، اهل هر مذهب که بودند، به یک چشم میدیدند. علمای هر طریقه، آزاد و محترم میزیستند و میتوان گفت که از این طبقه، موبدهای زرتشتی کمتر از روسای سایر مذاهب شأن و احترام داشتند. و مورخ دیگری یاد آور میشود: پارتی ها زمانی که با سک ها معاشر بودند، عناصر و آفتاب و ماه و ستاره ها را می پرستیدند. بعد که با پارسی ها و مادی ها معاشر شدند، اهورمزد را پرستش کردند و چون در ایران پرستش مهر و ناهید رواج داشت پرستش آنها هم در معتقدات پارتی ها داخل شد. پس از آمدن اسکندر به ایران و شیوع مذهب و تمدن یونانی، پرستش بعضی از ارباب و انواع یونانی نیز جزو مذهب شاهان اشکانی گردید. بنابراین باید گفت که مذهب آنها مانند تمدّنشان ترکیبی بود. معلوم است که مذهب هرمزد پرستش در نزد آنها به پاکی اولی خود باقی نمانده با معتقدات دیگر آمیخته گردید. مثلأ ساختن مجسمه یا صورت هرمز (منظور تندیس فروهر) و بنای معبد و غیره که در نزد پارسیها برخلاف مذهب زرتشتی بود از جهت تقلید از یونان در نزد پارتیها رواج داشت. چیز دیگر که در نزد اشکانیان دیده میشود و سابقه نداشت پرستش اجداد است. شاهان اشکانی برای اشک اول یک نوع نرتبه خدایی قایل شدند، چنانکه لقب «ابی فانس» که کلمه یونانی است روی سکه های شاهان اشکانی این مطلب را میرساند. پارتیها هم اجداد خود را می پرستیدند و صورت آنها را در خانه ها با کمال مراقبت حفظ می نمودند. شاهان اشکانی نسبت به مذهب مادیها و پارسیها بی قید بوده، به حفظ آن اعتنایی نداشتند، فقط یکی از اشکانیان یعنی بلاش اول در صدد برآمد که آوستا را جمع آوری کند. روحانیون دولت اشکانی باز همان مغ ها بودند. شاه اشکانی سمت ریاست روحانیون را داشت، ولی اجرای آداب مذهبی کار مغ ها بود. نفوذ مغ ها در ابتدا به درجه ای میرسید که مغستان در امور دولتی نظارت داشت، ولی بعدها چون شاهان اشکانی از دخالت آنها در امود مکدّر بودند به مرور از نفوذشان کاستند، به طوریکه که مغ ها عملأ فاقد اهمیت شدند. شغل مغ ها منحصر به امور مذهبی نبود بلکه بسیاری از آنها طبیب و مدرّس و معلم و منجم و سالنامه نگار بودند. استرابون نوشته است که: روحانیون این زمان را محافظین آتشکده می گفتند و این عبارت، ترجمه «آثروان» است که به فارسی امروزی آتشبان میشود. از آنچه ذکر شد این نتیجه حاصل میشود که در دوره اشکانیان هم، ایران مذهب رسمی نداشته و چنانکه در دوره هخامنشی بابل در معتقدات شاهان نفوذی داشت در این دوره (دوره پارتیان) یونان جایگیر بابل شده بود.   پارتیان / اشکانیان از 226 تا 224 بعد از میلاد البته همانطوریکه می دانیم پارتیان یا اشکانیان از 226 قبل از میلاد تا 224 بعد از میلاد ، حدود 470 سال بر سرزمینهای امپراتوری فرمانروایی داشتند و اگرچه از نظر وسعت امپراتوری هیچوقت به وسعت سرزمینهای شاهان هخامنشی نرسیدند ولی از نظر تسامع و بردباری همانند شاهان هخامنشی بودند و شاید شرایط سیاسی اجتماعی آن دوره از اجتماع ایرانیان و مستعمرات آن ایجاب میکرد که همه رعایا امپراتوری را به یک چشم ببینند. برای شناخت بیشتر اشکانیان و جایگاه مهر که محسوس در میانجی گریست ، لازم می بینیم جایگاه آسیای کوچک را بعد از شکست داریوش سوم (از 333 تا 330 پیش از میلاد) از اسکندر مقدونی ، مروری نماییم.   آسیای کوچک بعد از هخامنشیان/ ایرانی مآبی یا یونانی مآبی آسیای کوچک یا آسیای صغیر مدتها مستعمرات یونانی بوده و یونانیهای قدیم مردمانی بودند هند و اروپایی که از طرف شمال به جنوب سرزمین بالکان که یونان نام داشت ، آمده و بر بومیها که "پلاسگ ها" نام داشتند غلبه یافتند. پلاسگها هم از طرف مدیترانه و دریای مغرب به یونان رفته و دارای تمدنی عالی بودند. در سالهای هزار قبل از میلاد مردمانی موسوم به "دوریان ها" که از اقوام یونانی بودند به شبه جزیره "پلوپونس" هجوم آورده، باعث شدند که عده زیادی یونانی به خارج و شرق یونان که به آسیای کوچک معروف است، مهاجرت کنند و بدین ترتیب شهرها و مستعمرات یونانی در آسیای کوچک که ترکیه امروزی باشد، ایجاد شود. در زمان هخامنشیان و کوروش کبیر ، لیدیه به پایتختی سارد بهمراه بابل و مصر، سه قدرت نامی آنزمان و از مهمترین قدرتها در آسیای کوچک بودند و"سارد طلایی"اش می نامیدند. بعدها لیدی و سارد بهمراه دولتهای دیگر مانند میلت، فریگیه ، کیلیکیه و لیقیه و تمام آسیای کوچک تحت تسلط کوروش کبیر و سردارانش در 545 قبل ازمیلاد درآمدند و دولتهای بعدی تا پایان امپراتوری هخامنشی تابع ایران بودند و مورخین معتقدند: کوروش کبیر شاهی بود با عزم و حزم و عاقل و رئوف. در موارد مشکل به عقل رجوع میکرد تا به زور. کوروش به پادشاهان مغلوب، به اندازه ای مهربانی میکرد که آنها دوست صمیمی کوروش شده و در مواقع مشکل به او یاری مینمودند. او با مذهب و معتقدات ملل کاری نداشت ، بلکه آداب آنها را محترم میداشت. شهرها و ممالکی که در تحت تسلط  او در میآمدند، در معرض قتل و غارت واقع نمی شدند و مردم رفتار کوروش را دیده و با آنچه تا آن زمان معمول بود مقایسه می کردند و او را مخلوقی فوق العاده و برانگیخته از طرف خدا میدانستند. کوروش یکی از دو یا سه شخصیت تاریخی عهد قدیم است که اسمشان به اذهان مردمان و ملل عصر ما خیلی مأنوس است. پیغمبران بنی اسرائیل او را بسیار ستوده اند و پیروان مذهبی که تورات را کتاب مقدس میدانند از طفولیت اسم این شاه بزرگ یعنی کوروش کبیر را شنیده و با این اسم مأنوس میشوند. در یک تراژدی نوشته شده در آتن و در سالهای اواخر قرن پنجم پیش از میلاد ، از "دوشیزگان لودیایی" و "باکتریایی" (شمال ایران کنونی) سخن گفته میشود که با نوای نی، ایزد بانوی "آرتمیس"ی کوه "تمولوس" را پرستش میکنند. به احتمال زیاد این ایزد بانو ، همان "آنائیتیس" یا "آناهیتا" است که از او بعنوان "آرتمیس" ایرانی یاد میشود.    معبد آرتمیس (آناهیتا) از عجایب هفتگانه دنیای قدیم بود ، دراپیسوس آسیای کوچک/356 پیش از میلاد   داریوش اول در کتیبه بیستون غالبأ به قانونش در مورد "اهورا مزدا" (هستی بخش آگاه و توانا) اشاره می کند. این حس تعلق یا ایمان داشتن به یک کل تا کرانه های جهان مسکون امپراتوری هخامنشیان امتداد می یافت (یونانیان مملکت "باکتریا" را که شامل ترکمنستان و ازبکستان و شمال این کشورها است ، بعنوان "انتهای جهان مسکونی" می دیدند). پرستش "آناهیتا" یا "میترا" یا "آرتمیس" ایرانی که همان "ایزد مهر" بوده، احتمالأ به ابتکار هخامنشیان و "اردشیر دوم" (از 404 تا 385 پیش از میلاد) در سراسر امپراتوری هخامنشیان ظاهر گشت. او بفرمود تا تندیس هایی (پیکره هایی) از "آناهیتا" برای پرستش در ساردیس پایتخت لیدیه ، بابل ، سوریه ، شوش ، اکباتان ، تخت جمشید و باکتریا برپا دارند.    تندیس فروهر   تندیس آناهیتا بعد از تندیس اهورا مزدا (تندیس فروهر) "آناهیتا" نخستین و تنها ایزد زن ایرانی است که بعد از "اهورا مزدا" از او پیکره هایی ساخته می شود و چنانچه گویند، تندیس اهورا مزدا را برای نمایش یا مقاصد روایی و شفاهی مثل مراسم تاجگذاری شاهنشاهان در حضور اهورا مزدا بوده و تندیس "مهر" یا آناهیتا را در معابد برای نیایش و ستایش مهر حجاری کرده بودند ولی بعدها از پیکره آناهیتا برای مقاصد پرستش پیروان در پرستشگاه ها استفاده میکردند. احتمالأ تصمیم اردشیر دوم به دادن شکلی ملموس به ایزدان ایرانی ، پاسخی به یونانیان بود که ایزدان خود را در تمثال های پرستشی نمایش میدادند. "هرودوت" پدر تاریخ نگاری تأیید می کند که این دگرگونیها در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن چهارم پیش از میلاد روی داده بود و ایرانیان تا آن موقع نه پرستشگاه داشتند و نه تمثال های پرستشی ایزدان. وی نه از آناهیتا یاد می کند و نه از آتش پرستی مشخصی. اما میگوید که ایرانیان پدیده های طبیعی نظیر باد، آب، آتش، خورشید و خاک را مقدس میشمارند. و مقدس داشتن با پرستش فرق دارد. هرودوت همچنین یادآور میشود که ایرانیان پروایی از آموختن از دیگران نداشتند. هدف آنان احتمالأ تنها آن بوده که نظر غیر ایرانیان و ایرانیان سراسر متصرفات هخامنشیان را که از چهل و شش اقوام مختلف تشکیل می شد، متوجه ایزدان ایرانی سازند و تا اندازه ای هم موفق بودند. و این قوت دادن و آشکار ساختن "ایرانی مآبی" یا با شعور و آگاهی ایرانی، همان مقصودی است که ایزد ایرانی مهر، میترا یا آناهیتا دارند. ایرانیان و یونانیان دشمنانی بودند که به یکدیگر حرمت مینهادند و مراد از حرمت نهادن به دشمنان، شناخت وجوه اشتراک و اختلاف میان خود و آنان بود. ایرانیان غرور و خودبینی مفرط را مفهومی یونانی میدانستند، اما اشیل و هرودوت میپنداشتند که ایرانیان خودبینی مفرط را میشناسند. بیشتر آنچه ما درباره ایران و ایرانیان در آسیای کوچک می دانیم از منابع یونانی بدست می آید و در معنایی مهم ، باستثنای شاهنشاه، ایرانیان حرف نمیزدند. آنان سوار اسبان میشدند و تیر می انداختند و دروغ نمی گفتند، یعنی قول فرمانبرداری از فرادستان خود را نقض نمی کردند. یونانیان فریفته و متحیر عظمت خارق العاده ایرانیان ، با پیروزی ها و شکستهایشان بودند... و این واقعه به آنان کمک کرد تا چشم گشوده، افراط و بی اعتدالی خود را بهتر ببینند. این بی اعتدالی گرچه ماهیتی متفاوت داشت اما به اندازه زیاده روی ایرانیان ویرانگر بود.....   لیدیه مرکز نفوذ ایرانی کشور"لودیا" با دشت های حاصلخیزش و شهر مهم ساردیس که جاده شاهی در آنجا پایان می گرفت، مرکز مهم نفوذ ایرانی در آسیای کوچک بود. گذشته از پرستشگاهی که در "هوپایپا" بود، معابد دیگری که متعلق به "آنائیتیس" بود، در"هیراکوم" و "فیلادلفیا" برپا بودند. جلگه "هورکانی" به روایت "استرابون" که نام خود را از مهاجران ایرانی گرفته و جلگه "کوروش"، هر دو در نزدیکی "ساردیس" از ماندگاههای ایرانیان بودند که بعدها در این ناحیه سربازان اسکندر مقدونی سکونت گزیدند.   پونتوس مرکز پرستش ایزدان ایرانی "پونتوس" و "لودیا" از مراکز مهم پرستش ایزدان ایرانی در آسیای کوچک بودند.     گزنفون مورخ یونانی از 430 تا 352 ق.م   در محلی بنام "داسکولیون"، "قصر شهربان" مشخص شده و "گزنفون" (مورخ یونانی از 430 تا 352  قبل از میلاد) در شماری از روستاهای پیرامون داسکولیون گردش کرده و از "قرق گاه" یا شکارگاههای مصنوعی که در آنجا وجود داشت یاد می کند و از فراوانی حیات وحش در درون و بیرون این قرق گاهها. این شکارگاه مصنوعی که اثر خود را بر خاطرات بومیان بجا گذاشته، بخش سنتی شیوه زندگی ایرانی را به میثاقی جهانی مبدل ساخته. اشرافیت ایران ظاهرأ شکار و سواری در شکارگاههای خاص را بر ناحیه باز ترجیح میداد. برای آنان شکار و سواری یک ضرورت اقتصادی نبود، بلکه روشی برای شناساندن قابلیتهای خود. آنان اساس اشرافیت خود را در چابکی و تردستی و مهارت در تیراندازی مانند نیاکانشان و وفاداری و سرسپردگی به فرادستان خود می دیدند. این کاخ و شکارگاه حیات وحش محصور در میان روستاها که شهری بمعنی یونانی در نزدیکی آن نبود به چشم ایرانیان، ایرانی به مقیاس کوچک می نمود و تقلیدی به میزان کوچک ، که نه از شهرهای یونانی ، بلکه از کاخ ها و روستاها و گاهگاهی هم از مجتمع های شهر مانند ایران ، ساخته شده بودند.   سنگ گور در داسکولیون بازتاب دیگری از ایران در مقیاس کوچک در حجاریهای برجسته سه سنگ گور در"داسکولیون" نیز پیدا شده که کاملأ ایرانی است: چرخهایی هشت پره ای با میخهایی در کناره ها، نظیر چرخهایی که در حجاری های تخت جمشید دیده میشود، جامه های بلند بجای جامه های کوتاه خدمتکاران یونانی ، ساقیانی که جامه بر تن دارند، بر خلاف ساقیان یونانی که برهنه هستند و خدمتکاران بیشتر ، زنی که روسری بر سر دارد که نشان از زنی است که تعلق به خاندان شاهی دارد.   سنگ گور شاهزاده خانتوس در حجاری برجسته سنگ گور شاهزاده ای یا شاه "خانتوس"، از شهرهای "لوکیا" بچشم میخورد. صحنه ای از باریابی را که در حجاریهای برجسته تخت جمشید ترسیم شده، نشان میدهد. در اینجا پسرکی با خروس و ظرفی از شراب!؟ به حاکم که بر تخت نشسته ، تقدیم می کند. برای یک نفر یونانی این صحنه ممکن بود ، نمایش پرستش یک قهرمان باشد و در نظر یک ایرانی، باریابی به حضور حاکم ایرانی خانتوس، یادآور باریابیها به حضور شاهنشاه در تخت جمشید بود. این تصاویر ایران به مقیاس کوچک در ترتیب و آرایش مادی خود ، آرمان معنوی رعایت میثاق اطاعت از فرادستان را باز می تابد. هر کس انتظار دارد که زیردستانش با وی آن رفتاری را پیش گیرند که او نسبت به فرادستانش پذیرفته است. همه این آثار بتوسط صنعتگران یونانی برای حامیان ایرانی خود ساخته شده بودند مگر اشیائی که در گورها یافت میشوند و حلقه انگشتری که ساخت صنعتگران ایرانی است. برای ایرانیان آسیای صغیر ، سقوط  دولت هخامنشیان به منزله وقوع یک بحران بود. مناطقی مانند "کاریا" که از مسیر راه سپاهیان و بازرگان دور و از استقلال نسبی از هخامنشیان برخوردار بودند، اشرافیت ایرانی ناگزیر گردید خود را با اوضاع جدید تطبیق دهد.   آموزون مرکز شاهان جنگجوی زن در پولیس (شهر) کوچک "آموزون" (مرکز شاهان زن جنگجو)، در ارتفاعات کوههای شمال غرب کاریا ، فرمانی از فیلیپ آری دائوس برادر ناتنی اسکندر پیدا شده که در آن "بغدادت" و پسرش "آریا رامن" بعنوان شهروند پذیرفته میشوند و آریدائوس ، بغدادت را به کهانت (کاهنی) ایزد بانوی بومی که "آرتمیس" است ، می گمارد و کهانت موروثی بود.   آنتیوخوس سوم در ایام فرمانروایی"آنتیوخوس سوم" از "آریا رامن" نامی بعنوان کاهن آرتمیس محل یاد میکند و اینها نامهای ایرانی است که نقش اداری و عبادی ایفا میکنند. در شهرهای شمال شرقی کاریا، اعقاب مهاجران ایرانی در طی نسلهای متمادی با سکنه محلی درآمیخته و با آنها یگانه شده  بودند. استیلای هخامنشیان بر آسیای صغیر دو قرن و نیم دوام آورد، اما سلطه اسکندر بر این کشور بسیار کمتر از دوره زندگی کوتاهش پایید. غلبه اسکندر موجب بی ثباتی و ناآرامی گردید و حتی دسته ای از غارتگران که هوای شورش در سر داشتند هنگامیکه اسکندر در هند بود، قبر "کوروش" در تخت جمشید را غارت کردند. بدگمانی و نا امنی چندان بود که مردم به شهربانان گمان بی حرمتی به قبر کوروش برده بودند (از استرابون). پس از مرگ اسکندر ، مقدونی ها به جان هم افتادند. بر خلاف اسکندر مقدونی که نتوانسته بود راه را برای به قدرت رسیدن جانشین آینده اش هموارسازد ، ایرانیان در پناه سلطنت موروثی زندگی میکردند و مشروعیت توارث را معتبر میدانستند.   کاپادوکیه و پونتوس برخلاف کاریا یکی از مهمترین پیآمدهای، اغتشاش ظهور دو پادشاهی مستقل در سالهای 305 ق.م در "کاپادوکیه" و "پونتوس" بود که خود را از نوادگان هخامنشیان میدانستند و مردمشان نیز این دعوی را باور میکردند. صرف وجود این پادشاهی ها ، گواه نفوذ فرهنگ و اندیشه ایرانی و ایرانی مآبی در این سرزمینهاست. اینان بجای سازگار ساختن خود با شرایط  دگرگون یافته، مانند ایرانیان "کاریا" و سراسر غرب آسیای صغیر، اشرافیت ایرانی کاپادوکیه و پونتوس ، استقلاق را برگزیدند و از همان آغاز در برابر مقدونی ها ایستادند و برخلاف "سینوب" و "آمیسوس" با اسکندر مصالحه و سازش نکردند و پس از جنگ در پشت سر او سر به شورش برداشتند.   کاپادوکیه و پونتوس بخش زنده و فعال ایران استرابون "کاپادوکیه" را بخش تقریبأ زنده و فعال ایران میدانست. نفوذ فرهنگ و اندیشه ایرانی در کاپادوکیه و پونتوس در پاره ای موارد حتی به قبل از آمدن مادها میرسد.    اوکتاویوس امپراتور روم قبل و بعد از میلاد/ معروف به آوگوستوس   کومانای (کاهن بزرگ) کاپادوکیه / "ما" ایزد زن ملی کاپادوکیه / معبد "زلا" در پونتوس استرابون که از مردم "آماسیای پونتوس" بوده و در زمان "آوگوستوس" میزیسته ، در نوشته هایش از معابد و پرستشگاه بزرگی می گوید با داراییهایی بیشمار و سرشار از عجایب و شگفتی ها. او می گوید این پرستشگاه ها ، صاحب املاک و داراییهای فراوان بودند. پیش "کومانای کاپادوکیه" بیش از شش هزار خدمه برای پرستشگاه او خدمت میکردند. "کومانا" در واقع یک لقب ایرانی است که در میان هخامنشیان و پارتیان و ساسانیان بکار میرفته. کومانا یا کاهن بزرگ پس از شاه مقام دوم داشت وغالبأ از اعضای خاندان شاهی بود. در دوره هخامنشیان این موبدان وارث پادشاه را تعیین میکردند. تأثیر و نفوذ ایران بر پرستشگاه "ما"، ایزد زن ملی کاپادوکیه و معبد "زلا" در پونتوس فراوان بود. مردم از نقاط مختلف برای سوگند خوردن در مسایلی که اهمیت خطیری داشتند به جایگاه قدس ایزدان ایرانی در معبد "زلا" می آمدند. اینکه ایزدان ایرانی قول و عهد مردم را ضمانت می کردند از صلاحیت و مرجعیت اخلاقی هخامنشیان و ایزدان آنان در کاپادوکیه و پونتوس حکایت می کند.   معبد آنائیتیس در ارمنستان "آنائیتیس" پرستشگاهی در "آکیلیسین ارمنستان" نیز داشت. "آنتیو خوس" شاه سرزمین "کوماگنه یا کماژن" در قرن اول قبل از میلاد ، حاکم را از بردگی گرفتن یا بد رفتاری با خادمان پرستشگاه ها را منع کرده بود.   دو رویداد مهم در پونتوس در زمان هخامنشیان -          یکی اشرافیت ایرانی و ایزدان ایرانی وارد این سرزمین شد و -          دیگر آنکه در امتداد ساحل (دریای سیاه)، شهرهای یونانی بنا گردیدند.   در سالهای بعد از شکست داریوش سوم و دوران بحرانی، دو فرایند ایرانی مآبی و یونانی مآبی کردن مردم به طرق متفاوت در کاپادوکیه و پونتوس ادامه داشت.   آریا راتس  و آریا رامنس در کاپادوکیه در کاپادوکیه یونانی مآب کردن در قرن سوم پیش از میلاد آغاز گشت و در قرن دوم پیش از میلاد شتاب گرفت. در زمان "آریا راتس" که اسکندر هنوز زنده بود، نخستین ضرب سکه نقش آرامی داشت و زبان سلطنتی هخامنشی بود. اما در پادشاهی دراز مدت "آریا رامنس" حدود 280 تا 239 پیش از میلاد ، نخستین سکه ها با نقوش یونانی ظاهر میشوند، در حالیکه پادشاه را در جامه ایرانی نشان میدهند و سازمان بندی دولت و القاب وعناوین دولتی در کاپادوکیه و پونتوس تقلیدی هلنیستی شد. زبان یونانی کارکنان دولتی به خوبی جاهای دیگر بود، اما پادشاهان و اشرافیت هنوز به فارسی یا زبانهای محلی فکر میکردند.   مهرداد ششم ائوپاتور (نیک منش) پادشاه پونتوس اُرُد اول پارتی/ مقاومت در برابر یونانی مآبی مهرداد ششم یا Mithradates که حدود 120 تا 63 پیش از میلاد در کشور پونتوس پادشاه بود و پرورش یونانی داشت، بر آن شد تا همه زبانهایی را که در قلمرو او تکلّم میکردند ، فرا گیرد و همین امر کافیست که تصور شود که او یونانی نبود، چونکه یونانیان زبان بیگانگان را از روی خودبینی مفرط فرا نمی گرفتند. (در این زمانها جنگهای داخلی روم (مابین سالهای 88 تا 64 قبل ازمیلاد) شروع میشود و مهرداد ششم ائوپاتور نیز از فرصت استفاده کرده و قسمتهایی از آسیای صغیر را که در تصرف یونان بود، ضمیمه کشور خود پونتوس میکند و در سال 86 قبل از میلاد، روم بر آتن پیروز میشود و گایوس ماریوس، دیکتاتور رومی بر نیروهای میتراداتس یا مهرداد ششم ائوپاتور پیروز میشوند و طبق معاهده داردانوس در سال 85 قبل ازمیلاد، سرزمینهای متصرفه به روم مسترد میگردد.) اما نمایش واقعی جهان هلنیستی در میان پادشاهانی اتفاق افتاد که در برابراستیلای مقدونیها مقاومت کرده بودند، نه پادشاهان مقدونیه نما. و از آخرین پادشاهانی که جرأت کردند پیش از آنکه جمهوری روم خود را از میان بردارد ، در برابر روم درایستند، مهرداد ششم "ائوپاتور" پادشاه  پونتوس و "اُرُد اول" پادشاه پارت بودند.    پومپیوس/60 ق.م/ از روسای سه گانه                      پیروزی پومپیوس بر مهرداد ششم ائوپاتور/ سال 62 ق.م کاپادوکیه و کوماگنه متحدان پونتوس رویداد قاطع  و سرنوشت ساز دیگر در تاریخ آسیای صغیر پیروزی "پومپیوس" بر "مهرداد ششم ائوپاتور" پادشاه "پونتوس" و متحدانش از جمله پادشاهان "کاپادوکیه" و "کوماگنه" است که در سال 62 قبل از میلاد اتفاق افتاد. مهرداد ششم ائوپاتور یا میتراداتس مدت چهل سال جنگی را ادامه داد که بسیار گسترده تر ازیک جنگ محلی بود. وی جنگ خود را به پایه و اهمیت بحرانهای ایتالیا و دیگر نقاط  جهان روم رساند. پس از شکست مهرداد در 62 قبل از میلاد از پومپیوس، هیچ پادشاهی بر سرزمینها و اقوامی که وی فرمانروایی میکرد، حکومت نراند. روم بخشی از پونتوس را ضمیمه خود ساخت اما در قسمتهایی حکومت پادشاهان و شهرهای مستقل را برسمیت شناخت. پس از استقرار پومپیوس در آسیای صغیر، سلطنتی در شرق پونتوس ظهور کرد که تا 64 قبل از میلاد دوام آورد.   ادامه حیات پادشاهان کاپادوکیه

10 تا از چندهزار بیلیونر ایرانی

به گزارش مشرق به نقل از آتی نیوز ،سامانه ویکیپدیا به نقل از چند منبع معتبر جهانی اسامی بیلیونرهای ایرانی را منتشر کرده است.در این رده بندی اسامی ایرانیانی که حداقل ۱۰۰میلیون دلار آمریکا ثروت دارند دیده می شود.

۱- در صدر این فهرست سام نظریان با سرمایه ای بالغ بر ۱۲۲ بیلیون دلار در جایگاه اول قرار دارد.سام نظریان ۳۶ ساله، متولد ۱۳۵۴ در یک خانوادهٔ یهودی در ایران، فرزند یونس نظریان بنیانگذار شرکت بزرگ کوالکام و فارغ التحصیل دانشگاههای نیویورک و کالیفرنیای جنوبی است. نظریان بنیانگذار و مدیر عامل شرکت SBE Entertainment Group و سرمایه گذار معتبر ترین و پرشکوه ترین تاسیسات تفریحی در لس آنجلس، لاس وگاس و میامی است.گفتنی است که شعبه یکی از کلوب های وی همزمان با بازی حامد حدادی درآن ورزشگاه افتتاح شد.

لازم به ذکر است که ماشین وی تنها ۱ میلیون دلار قیمت دارد.



۲- نفر دوم این فهرست پیر امیدیار معروف و مالک سایت ای بی است.ثروت وی در سال ۲۰۱۱ ۶/۷ بیلیون دلار برآورد شده است.وی که جایگاه ۲۹ ثروتمندان جهان را به نام خود کرده است، رئیس و موسس سایت ای‌بی (e-bay) اولین و معروفترین وب‌گاه مخصوص حراج و خرید و فروش اینترنتی است که تا آخر سال ۱۹۹۸ ۱/۲ میلیون عضو ۷۵۰ میلیون دلار حجم معاملات و حدود ۸ میلیون دلار سود کسب کرده بود .این شرکت بیش از ۶۰۰۰ کارمند ۴۶ میلیون مشتری ثبت شده و ۴۴۱ میلیون دلار سود خالص در سال ۲۰۰۵ داشته‌است.



۳-جایگاه بعدی در اختیار مانی مشعوف است.وی یک تاجر ایرانی آمریکایی و بنیانگذار و رئیس bebe stores, inc است. مانی مشعوف ۶۸ ساله پیش از افتتاح اولین بوتیک زنانه خود در سال ۱۹۷۶، استیک فروشی داشته است. ثروت وی ۱/۳ بیلیون دلار تخمین زده شده است. او در اواخر دهه محصولات خود را در سریالهای محبوب تلویزیونی آمریکا بطور غیر مستقیم معرفی می‌کرد و در سال ۱۹۹۸ شرکتش را سهامی‌ عام کرد.



۴-نفر بعدی فهرست منتشر شده ناصر داوود خلیلی است. داوود خلیلی ۴۶ ساله از ثروتمندترین افراد بریتانیا نیز معرفی شده است. ثروت وی در حدود ۱ بیلیون دلار تخمین زده شده است.وی حتی از ملکه انگلستان نیز ثروتمندتر است.

داوود خلیلی به خاطر داشتن مجموعه‌ای از آثار هنری مشهور شده است. بخش عمده دارایی او را مجموعه‌ای از آثار هنری ایرانی و اسلامی تشکیل می‌دهد که بالغ بر ۲۰٫۰۰۰ شیء هنری و عتیقه و مجموعه آثار هنری ایرانی و اسلامی اش تشکیل می دهد که خود او ارزش آن را بیش از یک میلیارد پوند می داند.



۵-جایگاه بعدی فهرست در اختیار امید کردستانی است.وی ۴۸ سال سن دارد و نایب‌رئیس ارشد بخش فروش و عملکرد جهانی شرکت گوگل است. او دارای سابقه‌ای بیش از ۱۲ سال در زمینه فناوری سطح بالا در شرکت‌های پیشروی اینترنتی مانند نت‌اسکیپ است. او همچنین نائب‌رئیس بخش توسعهٔ کسب و کار و فروش در این شرکت بود و توانست بازده مالی وب‌گاه نت‌اسکیپ را در عرض ۱۸ ماه از ۸۸ میلیون دلار در سال به بیش از ۲۰۰ میلیون دلار در سال برساند.

او یکی از ثروتمندترین ساکنین کالیفرنیای شمالی است. مجله سن خوزه ارزش دارایی‌های وی را ۱٫۹ میلیارد دلار برآورد کرده است.همچنین ماهنامه فوربس وی را به عنوان دومین ثروتمند ایرانی در جهان معرفی می کند.



۶- اسحاق لاریان نفر بعدی این فهرست است.وی ۵۵ سال سن دارد و ثروتش بالغ بر ۷۲۳ میلیون دلار تخمین زده شده است.اسحاق لاریان سازنده عروسک های «برتز» متولد ١٣٣٢ درشهر کاشان است. او هم اکنون صاحب «ام جی ای» بزرگ ترین کارخانه عروسک سازی جهان است که توسط یک فرد و بدون سرمایه گذاری شرکا اداره می شود.

او در سال ٢٠٠٠ تصمیم به ساختن عروسک های «برتز» گرفت که دو نوع از این عروسک ها به نام های ایرانی فرزندان او ، کامران و یاسمین خوانده می شوند.



۷- نفر بعدی پل مریج است.وی ۶۵ سال سن دارد و مخترع و مالک هات پاکتس است.ثروت وی ۶۰۰ میلیون دلار برآورد شده است.



۸-ایرانی بیلیونر بعدی،پسر علی خسروشاهی بنیان گذار کارخانجات مینو است.ثروت وی ۵۹۲میلیون دلار برآورد شده است.خسروشاهی ثروتمندترین ایرانی مقیم کاناداست.

حسن خسروشاهی کارآفرین کانادایی ایرانی تبار متولد ۱۳۱۹ در شهر تهران است .وی مالک و موسس فروشگاه‌های زنجیره‌ای قطعات الکترونیکی به نام Future Shop است وتعداد شعبات شرکت وی در آمریکای شمالی به ۱۱۸ میرسد.



۹- نفر بعدی که جوان ترین ثروتمند ایرانی است با ۱۷ سال سن ثروتی بالغ بر ۱۲۲ میلیون دلار دارد.علی الدوبیخی مالک شرکت Camel Trading Group است.

پل دختر، سازه‌اي بزرگ از روزگار هخامنشيان


بوذرجمهر پرخيده :

كساني که به خوزستان سفر می‌کنند، بی‌گمان از کنار پل تاريخي «دختر» که «پل‌دختر» ناميده مي‌شود، ‌گذر می‌کنند. پل‌دختر که در 110 کيلومتري جنوب خرم‌آباد و در کنار شهري به همين نام جای گرفته، نمادي از مهندسی پیشرفته و نشان از برجستگی مدیریت کارهاي ساختماني در روزگار هخامنشيان دارد. يکي از دهانه‌هاي پل که برجای‌مانده، این را بر بینشوران روشن می‌سازد که برای کشیدن نقشه و پیاده کردن نقشه‌ی پل، نیاکان فرهیخته‌ی ما از دانش پیشرفته‌، استواري و فناوری بسيار بالايی در پل‌سازي برخوردار بوده‌اند.
همچنین این سازه‌، ارزشمندی لرستان و قوم لر را نزد پادشاهان هخامنشي و ساساني آشکار می‌کند. راهي که از باختر(:غرب) پل تا بلندی‌های «مله‌کوه» در شهرستان «کوهدشت» کشیده شده، بازگوكننده‌ي جایگاه والا و ارجمندی لرستان در روزگار باستاني، چند سده  پس از شامگاه ساسانیان است.
اين پل که در روزگار هخامنشيان ساخته شده و در روزگار ساسانيان به دستور شاهپور پادشاه ساساني بازسازي شده، يکي از راه‌هاي باارزش کشور در آن زمان بوده، حتا پس از شامگاه ساسانیان از آن بهره برده می‌شده است، چراکه بر پایه‌ی نوشته‌های تاريخي، «بدربن حسنويه» در سده‌ی چهارم هجري آن را دوباره بازسازی کرد.
پل‌دختر 200 متر درازا دارد و داراي 12 پايه‌ی 13 در 9 متر است و پهنای هر دهانه‌ی آن به 5/11 متر مي‌رسد. از اين پل که در گذشته، خاور(:شرق) و باختر(:غرب) رودخانه‌ي خروشان «کشکان»، که از دره‌های تنگ کوه‌های زاگرس گذر می‌کند را، به هم پیوند مي‌داده است، اينک ويرانه‌هايي برجای مانده‌است، چراکه با گذشت زمان، خروش و بالا آمدن آب رودخانه‌ي کشکان، پايه‌ها و دهانه‌هاي آن را خورده و ویران کرده است و امروز تنها بخش‌هایی از دهانه‌هاي آن در ميان رودخانه‌ی کشکان ديده مي‌شوند و کنگره‌ي آن که جاده‌ی سراسری از زیر آن مي‌گزرد، همچنان پا بر جاست. هنوز برجامانده‌های راه باستانی کشور در راستای دو بخش پل دیده می‌شود.
شهر «پل‌دختر» در جنوب استان لرستان و در سر راه خرم‌آباد به اندیمشک جای دارد. پل‌دختر شهرستان مرزی میان استان‌های لرستان و ایلام است.  این شهر به انگیزه‌ی دربرداشتن پل‌های باستانی نامور است. در 1368خورشیدی گنجینه‌ی بی‌مانندی در غار «کلماکره» شهرستان پل‌دختر پیدا شد که گفته می‌شود ششمین گنجینه‌ی باستانی جهان است. دیرینگی این گنجینه به ۲۷۰۰ سال پیش می‌رسد.
13 تالاب زیبای پل‌دختر، غار نامور و باستانی کلماکره، پل‌کلهر یا «مملو»، گورستان چشمک و آرامگاه حیات‌الغیب بخشی از جا‌های دیدنی و تاریخی شهرستان پل‌دختر به شمار می‌آیند.

واحد پول کشورها(ترکیه)

واحد پولی جدید ترکیه

برای ملاحظه نرخ برابری امروز پول ترکیه با دلار و یورو اینجا را کلیک کنید.

yeni türk lirasıدر طى ماههاى اخیر، ترکیه با شتابى قابل توجه دست به اصلاحاتى گسترده در عرصههاى گوناگون به ویژه در زمینههاى حقوقى و قضایى زد تا راه انجام مذاکرات با اتحادیه اروپا بر سر پیوستن به این اتحادیه را هموار کند. در عرصه اقتصادى دولت ترکیه تلاشهاى گستردهاى را در جهت مبارزه با تورم انجام داد و وارد کردن لیره جدید ترکیه که شش صفر کمتر از لیره قدیمى دارد و از آغاز سال جدید میلادى در گردش خواهد بود، در همین راستا صورت گرفته است.
به گزارش «دویچهوله»، چندى پیش، رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه در هنگام معرفى رسمى اسکناسها و سکههاى جدید اظهار داشت: انتظار کشور ماه براى رسیدن به نرخ تورم کم، سرانجام خاتمه یافته است.
از آغاز سال ۲۰۰۵، در ترکیه اسکناسهاى یک لیرهاى، پنج لیرهاى، ده لیرهاى و بیست لیرهاى در گردش خواهند بود و جایگزین اسکناسهاى معادل به اصطلاح میلیونى خواهند شد. افزون بر این اسکناسهاى ۵۰ و یکصد لیرهاى نیز به جمع اسکناسهاى تازه اضافه شدهاند.
بر روى همه این اسکناسها چون گذشته تصویر «کمال آتاترک» دیده میشود و در پشت آنها، آثار و بناهاى تاریخى ترکیه. از آغاز سال آینده میلادى تا پایان سال مزبور، اسکناسهاى جدید و قدیمى در گردش خواهند بود و از سال ۲۰۰۶ به بعد، تنها اسکناسهاى جدید در جریان است. انتظار میرود که تا پایان ماه فوریه سال آینده، یعنى تا دو ماه دیگر ۹۵ درصد از اسکناسها و سکههاى قدیمى از دور خارج شده باشند.
از سوى دیگر نگرانیهایى هم در رابطه با این تغییر و تحولات مطرح شده و آن اینکه امکان دارد که بازاریها با آمدن لیره جدید، قیمتها را کمى روند کرده و بالا ببرند و بدین ترتیب به تورم موجود دامن زنند. البته «على باباجان»، وزیر اقتصاد ترکیه با اشاره به سیر نزولى نرخ تورم در ترکیه در دوران اخیر، این گونه نگرانیها را بیمورد خوانده است.
نخستوزیر ترکیه، این تغییر و تحولات را انقلابى مهم در تاریخ ترکیه خوانده و متذکر میشود: لیره جدید به زندگى اقتصادى روزمره و همچنین نقل و انتقالات بانکى سهولت خواهند بخشید و باعث بهبود وجه و اعتبار بینالمللى واحد پولى کشور خواهند شد. به گفته وى، ترکها از این پس به واحد پولى خود افتخار خواهند کرد و از نشان دادن در خارج کشور شرمسار نخواهند بود.
باید اذعان داشت که هیچ کشورى به اندازه ترکیه در بازى با شمار صفرها، تا به این اندازه تردستى از خود نشان نداده است. در اواخر سال ۱۹۸۱ بود که اسکناسهاى ۵ هزار لیرهاى به عنوان درشتترین اسکناس ترکیه به گردش درآمد و ارزش آن برابر با ۳۹ دلار بود.
ده سال بعد، بانک مرکزى ترکیه اسکناسهاى یکصد هزار لیرهاى را به جریان انداخت که در آن زمان ۲۰ دلار ارزش داشت. پنج سال پس از این اقدام، چرخش اسکناس یک میلیون لیرهاى آغاز شد که ارزشش بر ۲۵ دلار بالغ میشد. جالب توجه اینکه این اسکناس امروزه ۶۶ سنت آمریکا بیشتر ارزش ندارد.
البته انجام این تغییر و تحولات در واحد پولى ترکیه بحث تازهاى نیست. در طى سالهاى ۱۹۸۱ تا ۲۰۰، این موضوع چندین بار مطرح شد و نقشههاى و طرحهاى گوناگونى مورد بررسى گرفت که هیچ کدام آنها با توجه به بالا بودن نرخ تورم به مرحله اجرا نرسید.
امروزه اقتصاد ترکیه به ثباتى نسبى دست یافته و نرخ تورم در این کشور در اواسط سال جارى میلادى براى اولین بار در طى سى سال گذشته، کمتر از ۱۰ درصد بوده است. دولت ترکیه امیدوار است که در چهار سال آینده بتواند، نرخ تورم را به میزان متوسط تورم در اتحادیه اروپا برساند.
بد نیست در پایان به این نکته هم اشاره کنیم که چه سرنوشتى انتظار اسکناسهاى قدیمى را میکشد. روزنامه ترکى ملیت چندى پیش به نقل از کارشناسان و مسئولان بانک مرکزى ترکیه گزارش داد که حدود ۶۰۰ تن اسکناس قدیمى باید نابود شود.
از آنجایى که سوزاندن و یا بازیافت این اسکناسها با توجه به موازین زیست محیطى محتمل نخواهد بود، قرار است که این اسکناسها با آسفالت مخلوط شده و در عرصه خیابان سازى و جاده سازى مصرف گردند.

واحد پول کشورها(روسیه)


واحد پول کشور روسيه روبل است . جزء کوچکتر روبل کُوپک نامیده می شود و هر روبل برابر صد کُوپک است .
پس از فروپاشی بجای روبل اتحاد شوروی روبل فدراسيون روسيه به جريان افتاد . در طی سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵چندین شکل اسکناس به چاپ رسید و بدليل تورم موجود در آن زمان تعداد صفرهای حک شده بر کالا ها حالت نجومی به خود گرفت . ( چيزی شبيه وضع موجود ريال خودمان) . پس از ثبات نسبي روبل در سال ۱۹۹۶ ، دولت تصميم گرفت براي حل مشکل روبل جديدي را عرضه کند . . ارزش اين روبل جديد برابر ۱۰۰۰ روبل قديم بود يعني در واقع سه صفر آخر اسکناسها حذف شد .روبل جديد در سال ۱۹۹۷ چاپ شد و از ابتدای سال ۱۹۹۸ اعتبار پیدا کرد .روبل جدید خوش شانس نبود و دقيقا با بحران اقتصادی سال ۱۹۹۸ مواجه شد و ارزش خود را مجددا در مقابل دلار از دست داد . خوشبختانه دولت ولادیمیر پوتین توانسته است در چند سال اخیر از کاهش ارزش روبل جلوگیری کند.
در حال حاضر هر دلار آمریکا ۳۰.۲۸ روبل است .( ۳۰ روبل و ۲۸ کوپک)

كليساي تاريخي اما متروكه‌ كرمان ويران شد


سليمان لطفي نيا :
کلیسای متروکه‌ای که از سال 87 ١٣ نيز به ثبت ملي رسيده بود و می‌بایست نگهداري و بهسازي شود، شبانه با خودروهای سنگین براي هميشه نابود شد.پس از یک ماه از نابودي ميان سراي(: صحن) میدان گنجعلیخان کرمان با ماشین‌های سنگین، سازه‌ي تاریخی دیگری در این شهر با لودر، شبانه ويران شد.
این سازه‌ که سال‌ها رها شده است از ديد ساختاري دارای ارزش تاریخی بي‌مانندي بود و از همين به ثبت آثار ملی رسيده بود.
محمد‌علی گلاب‌زاده، کرمان‌شناس نامدار، درباره‌ي این سازه‌ي تاریخی کرمان گفت: «این كليسا از ديد معماری یکی از سازه‌ها‌ي كم‌مانند شهر کرمان است که در خیابان شریعتی و روبه‌روي بیمارستان "ارجمند" جاي گرفته است.» 
به گفته‌ي وي این سازه‌ به دست معمار نامدار کرمانی «علی‌محمد راوری» ساخته شده است و به شوند معماری كم‌مانند، ارزش بسياري داشت.
«مصطفا هندوزاده کرمانی»، کارشناس بهسازي و ساختمان‌هاي تاریخی با ابراز اندوه از نابودي این سازه‌ي كم‌مانند کرمان افزود: «شبکه‌های چوبی نورگیرهاي اين كليسا از ارزش بالايي از ديد طرح و اجرا برخوردار بودند، ولی وابسته  به روزگار ساخت کلیسا نبودند و زنده‌ياد «غلامعباس نظریان» این پنجره‌های چوبی را از آن کاخ خورشید در کلات نادری می‌دانست که به کرمان آورده شده بودند. 
به گفته‌ي وي این کلیسا از 32 سال پيش بدون استفاده بوده و در پيرامون آن کشاورزی انجام می‌شده و چندي هم تاکسی تلفنی بوده که پس از جابه‌جايي تاکسی تلفنی به جاي دیگر، بخشي از مبلمان این سازه‌ به آنجا رفته است.
بنابر سخنان هندوزاده كرماني، یکی از جنبه‌های نمادين در ساختمان کلیسا بهره‌گيري از رنگ آبی در تزيینات ساختمان کلیسا است.
 

كليسا قبل از ويراني
 
كليسا قبل از ويراني

كليسا پس از ويراني

كليسا پس از ويراني

واحد پول کشورها(چین)

واحد پول چین - یوان

پول چین ژن مین بی یا " یوان " نام دارد که از بانک خلق چین ان را منتشر می کند. واحد اصلی پول یعنی یوان است و واحد فرعی آن "جیائو " و فن است. هر یک یوان برابر ده جیائو و هر جیائو برابر ده فن است. اسکناس های یوان چین شامل یک یوانی ، دو یوانی ، پنج یوانی،ده یوانی، پنجاه یوانی ، یک صد یوانی است و اسکناس های جیائو نیز یک ، دو ، پنج جیائو ست( واحد پول چین )

چین دارای سکه های یک ، دو وپنج فنی است . علامت مخفف یوان ژن مین بی تبدیل ارز در چین ارزهای کشور دیگر شامل : دلار امریکا – پوند انگلیس– فرانک فرانسه - مارک آلمان –ین ژاپن – دلار استرالیا شیلینگ اتریش- فرانک بلژیک – دلار کانادا – گانبی – فرانک سوئیس - کرون دانمارک – گولدن هلند – کرون نروژ - کرون سوئد- دلار سنگاپور - رینگیت مالزی - لیره ایتالیا - مکایو بی – مارک فنلاند وغیره قابل تبدیل است . طبق مقررات قانون مدیریت ارز در چین، در داخل مرز جمهوری خلق چین،گردش ارز و تسویه حساب ارزی ممنوع ا ست . به منظور ایجاد تسهیلات برای مهمانان و هموطنان هنگ کنگی و مکائویی و تایوانی دراین کشوربرای استفاده از پول ، بانک چین و سایربانکهای مشخص ارزی ، علاوه بر انجام کارهای مربوطبه چک های مسافرتی و تبدیل اعتبار نامه بانکی به ژن مین بی، تبدیل 22 نوع ارز تابی جدید تایوان به ژن مین بی را انجام می دهند. به علاوه برای تسهیلات کسانی که به تبدیل پول نیاز دارند در بعضی هتلها و یا فروشگاه ها نیز این کار انجام می گیرد.

پس از تبدیل ارز، مهمانان هنگام ترک این کشور می توانند با رسید تبدیل ارز که اعتبار ان شش ماه است پول خود را به ارز تبدیل کنند . تبدیل ارز طبق اوضاع روز وبا قیمت های متفاوت انجام می شود.از جمله تبدیل چک مسافرتی- اعتبارنامه بانکی – حواله پول وغیره . هنگام تبدیل ارزی از جمله تبدیل نقدی ارز از بهای فروش و برای تبدیل به نقدی ارز از بهای خرید نقدی استفاده می گردد. برخی اعتبارنامه های بانکی کشورهای خارجی در چین صورت می گیرد اکنون در این کشور اعتبارنامه و کارت های بانکی قابل استفاده است

واحد پول کشورها(تایلند)

واحد پول تایلند( thailand-money ) 

واحد پول تایلند بات Baht وهر بات حدود ۳۰ تومان است و هر بات به صد ستنگ Satang تقسیم می شود. اسکناس های تایلند از ده تا هزار بات متغیر است و در روی تمامی آنها تصویری از پادشاه کنونی تایلند به همراه نمادهای دیگری همچون مهر سلطنتی وجود دارد.
سکه های رایج درکشور تایلند شامل ۲۵ و ۵۰ ستنگ، یک ، پنج و ده باتی و اسکناس های رایج نیز شامل ۱۰۰۰ بات (خاکستری)، ۵۰۰ بات (بنفش)، ۱۰۰ بات (قرمز)، ۵۰ بات (آبی)، ۲۰ بات (سبز) و ۱۰ بات (قهوه ای) می شوند.
کد اختصاری بات تایلند THB و نشانه آن ฿ است.

بات اسکناس پول تایلند
تبدیل ارز در تایلند : Money Exchange
ارزهای معتبر و چک های مسافرتی را به راحتی می توان در هتل ها،‌ مراکز توریستی، بانک ها، مراکز خرید و صرافی ها تبدیل کرد ( در تایلند ریال تبدیل نمی شود).
تبدیل چک های مسافرتی بهتر است در بانک ها صورت گیرد و برای این کار به گذرنامه نیاز است. نرخ تبدیل ارز در بانک ها و صرافی های معتبر بهتر از هتل ها و فروشگاه ها ست. در حال حاضر (۲۰۰۷) هر دلار امریکا حدودا معادل ۳۴ بات است. 
** کارت های اعتباری مانند امریکن اکسپرس، دینرز کلاب،‌ مستر کارت و ویزا در تایلند به طور گسترده مورد استفاده هستند.

می خواهید بدانید هر دلار چند بات تایلند می میشود از اینجا ببینید 

توصیه می کنم دوستانی که به تایلند سفر می کننند برای پول تاکسی حدود 500 تا 600 بت (واحد پول تایلند) رو از ایران با خودشون ببرن و بقیه پول رو اسکناس های 50 و 100 دلاری ببرن ( اسکناس 50 و 100 دلاری اونجا به قیمت بهتری Exchange میشه ) 

لافت بندری که میتواند جور نفت را بکشد

بندر تاریخی لافت

چهره طبیعی روستای لافت در میان درختان سبز گرمسیری و نخلستان ‌های بلند ، همراه با زیبایی خیره کننده دریا و جنگل شناور حرا برای هر تازه واردی جذاب و قابل توجه‌است . سبک معماری خانه‌های روستا نیز بسیار جالب و دیدنی است بارزترین خصیصه معماری این روستا ، بادگیر ‌های فراوان آن در اندازه‌های مختلف است . بناهای روستا خیلی نزدیک به هم ساخته شده و کوچه ‌های آن نیز بسیار تنگ و باریک هستند . بادگیرهای کوچک و بزرگ خانه‌های روستایی که در میان باغها و نخلستانها قرار گرفته‌اند ، شکوه و زیبایی خاصی به این روستای ساحلی بخشیده‌اند.

موقعیت جغرافیایی
بندر لافت در شمال غربی جزیره قشم و در پیش آمدگی خشکی های جزیره در طول جغرافیایی 55 درجه و 5 دقیقه شرقی و عرض 26 درجه و54 دقیقه شمالی واقع شده است لافت در شرق جنگل دریایی حرا واقع شده و به لحاظ تقسیمات سیاسی یکی از مراکز جمعیتی دهستان سلخ در شهرستان قشم در استان هرمزگان است.

شرایط اقلیمی
لافت از لحاظ تقسیمات اقلیمی تابستانی ایران، در منطقه خیلی گرم و مرطوب و از نظر تقسیمات زمستانی، در منطقه گرم ومرطوب قرار گرفته است.هوای پر رطوبت وشرجی جزیره قشم ، ماه های اندکی از سال را برای غیربومی ها تحمل پذیر کرده است. بیشینه دمای مطلق 46 و کمینه آن 0 صفر درجه سانتی گراد. میانگین سالانه درجه حرارت 26 درجه سانتی گراد و میانگین روزانه بیشینه و کمینه به ترتیب 33 و 18 درجه سانتی گراد هستند . مهم ترین هوایی که موجب بارندگی شود جریان هوای مرطوب غرب و شمال است.

علل پیدایش
دلایل پیدایش و شکل گیری روستاهای لافت به عنوان یک مجتمع زیستی عبارتند از :
- وجود راه دریایی و تسهیل ارتباط دریایی
- وجود جنگل های حرا
- وجود آب شیرین (چاههای تلال – تل + آب – و آب انبار )
- نزدیکی به خشکی ایران
- بادهای موسمی

سیر تحول

از لافت کهنه اطلاع چندانی نداریم . هسته اولیه روستای لافت در قسمت کهن و مرکزی روستای کنونی ، در جوار چاه های آب و آب انبار و در امتداد ساحل شکل گرفته است . با پر شدن حدفاصل کنار دریا و دامنه تپه های کم ارتفاع ، توسعه روستا در جهت شمالی – جنوبی در امتداد ساحل ادامه داشته است

مراکز خدماتی عمومی در ضلع جنوب شرقی و نزدیک چاه های ایجاد شد و همین امر باعث توسعه بافت در ضلع جنوب شرقی شده است . بعدها با تامین آب از شهر قشم ، توسعه روستادر ضلع ورودی ( شمالی ) روستا صورت گرفته است .

بافت روستایی

بافت روستا در مراحل مختلف گسرتش یافته است . با توجه به وضع کالبدی روستا ، بافت روستا را می توان به 3 بخش مختلف تقسیم کرد:

الف – بافت قدیمی و اصلی
قسمت قدیمی روستا شامل هسته اولیه در بخش مرکزی ساخت و سازهای فعلی بوده و در حد فاصل دریا و تپه های اطراف چاه های آب شکل گرفته است واین بافت به طول تقریبی یک کیلومتر و عرض متوسط 170 متر در چند راستای اصلی به موازات امتداد ساحل واقع است . مساجد این بافت ( 4 مسجد از 7 مسجد لافت ) در عمل محله هایی را در طول بافت تعریف کرده اند . این محله ها به مراکز مساجد شکل گرفته اند . در عین حال ، بافت قدیمی روستا یکپارچه و پیوسته است .

ب – ساخت سازهای قسمت جنوب شرقی روستا
این ساخت و سازها به صورت پراکنده و با تراکم ساختمانی و جمعیتی اندک , در دامنه تپه ها و زمین های مسطح اطراف , با فاصله از دریا شکل گرفته که موجب جهت دهی توسعه روستا شده و شکل گیری آن به تدریج و به طور پیوسته انجام گرفته است . در داخل تپه مرکزی و حد فاصل این ساخت و سازها و بافت قدیم روستا ، خدمات آموزشی ، بهداشتی ، درمانی و تاسیسات و تجهیزات لافت به وجود آمده است .

پ – ساخت و سازهای بخش شمالی
در سطحی محدودتر و با پراکندگی بیشتر نسبت به ساخت و سازهای جنوب شرقی و در شیب تند تر تپه ماهورها شکل گرفته است با گذشت زمان و توجه به جنبه های اقتصاد آزاد توسعه در جهت شمال و به سوی قشم صورت گرفته ، عواملی مانند طرح جامع و طراحی هایی در این شکل گیری تاثیرات به سزایی دارند .

بناهای شاخص و عمومی
- شاخص ترین بناهای عمومی در سطح روستا مساجد آن است که در نقاط مختلف روستا کانون های محله ای را ایجاد کرده اند . روستای لافت دارای 7 مسجد به نام های مسجد حضرت رسول (ص) ،(مسجد جامع ) ، مسجد ابوبکر صدیق (ره) ، مسجد عمر ابن الخطاب (ره) ، مسجد عثمان ذی النورین (ره) ، مسجد امیر المومنین علی (ع) ، مسجد حسین (ع) و مسجد امام شافعی (ره) می باشد .
- بناهای آموزشی روستای لافت عبارتند از ، مدرسه ابتدایی ام کلثوم (س) ، مدرسه ابتدایی مدرس ، مدرسه راهنمایی کوثر و دبیرستان راهنمایی علامه طباطبایی که بیشتر در بخش جنوب شرقی در پشت تپه های میانی روستا واقع اند .
- بناهای خدماتی درمانی روستای لافت عبارتند از خانه بهداشت و مرکز بهداشتی – درمانی لافت در بخش جنوب شرقی روستا
- کارگاه های لنج سازی ( در دو نقطه از روستا – شمال غرب و جنوب غرب – در جوار ساحل دریا فعال اند )
- سایر بناهای خدمات عمومی از قبیل بانک ملی – بانک صادرات – مخابرات ( هواسنجی + باران سنجی ) .
- پاسگاه لافت و ساختمان ناحیه مقاومت بلال حبشی و کانون جوانان بسیج .

سیمای کلی روستا
سیمای عمومی روستا در بافت قدیم و جدید مقاومت است . در بافت قدیم ، سیمای عمومی لافت ، منظره ای اخرایی رنگ با بافتی فشرده و کوچه های کم عرض دارد که عناصر شاخص عمودی – بادگیرها – در آن جلب توجه می کنند . در این بافت مساجد سفید رنگ که بیشتر آن مناره دارند ، خودنمایی می کنند . اما در این بافت جدید ، همان سیمای رایج شهری دیده می شود . در این بافت ، تراکم ساختمانی کمتر ، معابر گشوده تر و اطراف مساجد خالی تر شده است ، لذا مرکز محله مفهوم خود را تا حدی از دست داده است .

راه های دسترسی
دسترسی اصلی به روستا از طرف قشم ، از بخش شمالی روستا است . در بافت قدیم روستا مسیرهای اصلی به صورت شمالی – جنوبی شکل گرفته اند . این مسیرها نقاط عطف روستا یعنی مساجد را به هم پیوند می دهند . همچنین یک مسیر ساحلی آسفالته ، دسترسی های سریع و سواره را تامین می کند . در بالاترین لایه بافت جهت هدایت آبهای سطحی به سمت چاه های تلا و آب و انبار ، اغلب کوههای منتهی به خانه های بالایی بافت – واقع در دامنه تپه ها – بن بست هستند . در بخش های جنوب شرقی وشمالی روستا ، معابر تعریف ویژه ای ندارند .فضاهای وسیع لابلای بافت پراکنده ، نقش معابر را دارند .
در حال حاضر راه آسفالت در امتداد ساحل دریا دسترسی اصلی سواره در کل روستا است .

تامین آب
سیستم تامین آب روستای لافت براساس جمع آوری آب های سطحی از تپه های میانی روستا است . آب های سطحی ناشی از باران های ناگهانی و سیل آسایی که گاه بر جزیره می بارد ، در مجراهای طبیعی و مصنوع تپه ها ، جاری می شود و با هدایت از مسیر احداثی کنار بافت بالایی روستا به طرف مجموعه چاه های تلا و آب انبار اصلی ورستا جاری می شوند .

شکل گیری بافت در لایه بالایی آن به صورتی است که آب جاری از تپه ها ، وارد بافت نشود . در روزهای بارانی شدید ، در محدوده چاه ها دریاچه ای تشکیل شده و آب انبار اصلی روستا پر از آب می شود . در این ایام این محل به عنوان یک مکان تفریحی در سطح منقطه قشم مورد استفاده قرار می گیرد .سرریز آب چاه ها و آب انبار از محوطه اطراف مسجد جامع به دریا می ریزد.

در حال حاضر با امکان تغییر آب از شهر قشم توسط مخزن های سیار آب ، در حیاط هر واحد مسکونی آب انباری در داخل زمین تعبیه شده است .

پوشش مردم
مردان لباس های معمولی و برخی از آنها لباس های سنتی (دشتاشه و عمامه سفید ) می پوشند ، زنان لباس های سنتی می پوشند و روسری های لیو (عری ) بر سر می کنند ، آنها روبند ( برقع ) می گذارند اما دختران قبل از ازدواج مجبور به استفاده از آن نیستند . این سنت نیز مانند رسوم دیگر رو به فراموشی است . در هنگام نماز ، زن ها کیسه هایی به پاها می کنند که یادگار زمان های گذشته است .

نام گذاری کودکان
نامگذاری کودکان در قدیم و جدید متفاوت است . در گذشته نام ها به شیوه عربی به همراه نام پدر و نام خانوادگی می آمد . اما امروزه مردم بیشتر به نام های فارسی تمایل یافته اند و از ضابطه های گذشته پیروی نمی کنند .

اوقات فراغت
اهالی لافت مانند روستایی هایی دیگر ، کمتر اوقات فراغت دارند . شاید به این دلیل که زندگی در روستا نیاز به تفریح را کم رنگ می کند . عده بسیار کمی از زن ها به جنگل های حرا رفته اند . آنها معتقدند که اوقاتشان با کارهای خانه پر می شود و فرصت دیگری ندارند و تنها برای تعطیلات نوروز و سیزده فرودین به صحرا ( نخلستان های نزدیک لافت ) می روند .

گویش
لافتی ها با گویشی بسیار نزدیک به قشمی گفتگو می کنند که مانند فارسی بندر است . رسانه تلویزیون در خانه ها نقش به سزایی دارد و بر گویش مردم اثر گذاشته است .سالمندها به جای لیوان واژه گلاس و به جای شکلات واژه چاکلت را به کار می برند که شاید ریشه در تاریخ استعماری منطقه داشته باشد . ابزار و وسایل برقی و کالاهای خانگی خارجی و به همراه آن آداب و فرهنگ از ان طرف آب وارد می شود و به آرامی جلوه های فرهنگی را تغییر می دهد .

مشاغل
لنج سازی
این شغل چند سالی است که از رونق افتاده است . اگر پیش تر لنجی با 300 میلیون ریال معامله می شد امرزو ه به 800 میلیون ریال رسیده است .کارگاه لنج سازی در مدخل ورودی لافت در کنار دریا قرار دارد و خود بخشی از روستا به شمار می آید .

لنج داری
این افراد کالا را از بندر عباس به دوبی یا بندرهای پاکستان می بردند و اغلب خود در لنج کار نمی کنند . به طور معمول هر سفر 10 روز طول می کشد و متناسب با بزرگی و کوچکی لنج هر سرویس حدود 40 میلیون ریال درآمد دارد که نیمی از آن به صاحب لنج و نیم دیگر سهم ملوان ها می شود .

صیادی
این شغل در حال حاضر حضور کمرنگی در بین مشاغل دیگر دارد و افراد شاید تنها برای مصرف خانوادگی خود صید می کنند .

کشاورزی
به دلیل کمبود شدید منابع آب شیرین ، عده اندکی از مردم جزیره قشم و از جمله لافت مشغول کشاورزی به صورت کشت گندم دیم و رسیدگی به نخل ها هستند .

محوریت مسجد و زمان نماز
مسجد و مرکز محله
در معماری لافت ، مساجد مانند مراکزی شاخص بافت های مسکونی را گرد خود آورده اند . مسجد جامع به عنوان مرکز اصلی لافت در کنار چاه های تلا و آب انبار مرکز روستاست و مساجد دیگر از جمله مسجد ابوبکر صدیق و مسجد عمربن خطالب ،مرکز محله های کوچک تری را در جاهای دیگری از بافت ایجاد کرده اند .

اذان، شاخص زمان
در هنگام اذان تمام مردم های لافت در هر کجا که باشند دست از کار می کشند و به صف های نماز در مسجد ها می پیوندند . در زمان بانگ اذان حرکت مردم به سمت مسجد و تغییرات رفتاری آنها حادثه زیادی است . زن ها جز شب های جمعه و اعیاد در مسجدها حضور ندارند و یکی از دلایل آن نبودن مکانی خاص ایشان است . صدای اذان از پدیده های مشخصی است که حتی خردسالان در کلامشان به عنوان یک مبدا زمانی مهم از آن استفاده می کنند ماجده دخترک 5 ساله می گفت : بعد از بونگ اذان بیا بریم دکان عبداله برات خوردنی بخرم.
این فرهنگ در همه روستاهای جزیره وجود دارد.

شکل و کارکرد مسجد
مساجد با ظاهر تک مناره ، مانند جاهای دیگر ، نشان اهل تسنن بودن اهالی هستند .و مسجد در این جزیره نه تنها مکان عبادت خداوند بلکه مانند گذشته به عنوان هسته های فرهنگی – اجتماعی مجله های عمل می کند وجود شخصیتی به عنوان امام جمعه و حضور بچه ها در اعیاد مختلف و مراسم قرآن خوانی نشانگر شور و تکاپوی این فاضاهاست . در بیشتر خانه ها دست کم یک تصویر از مکه معظمه بر دیوار آویخته اند . بیشتر مردم با قرآن بسیار مانوس اند اما به زعم خود این مقدار را بسیار اندک می دانند.

آثار تاریخی
این روستا علاوه بر زیبایی‌های تحسین برانگیز طبیعی خود ، آثار ارزشمند تاریخ را نیز در خود جای داده‌است که اهم آنها عبارت‌اند از : قلعه نادری ، قلعه پرتغالیها ، دو آب انبار (برکه) ، گنبدی مدور ، گورستان تاریخی که سنگ نبشته‌های مربوط به هزار سال پیش در آن مشهود است زیارتگاههای سید حسن منصور و شیخ اندرآبی در این روستا واقع می‌باشند.

برخوار بازمانده ی پیش از اسلام

جاذبه های گردشگری شهرستان برخوار


دولت آباد :          
   شهر دولت آباد با پیشینه ای به دوران صفویه در فاصله 10 کیلومتری شمال شرق اصفهان قرار دارد .این شهر از مجموع چند روستا چون صالح آباد ، بتکا آباد و دُرّه در زمان صفویه به صورت یک قلعه تشکیل گردید و نام دولت آباد به علت تشکیل هسته اولیه شهر توسط حکومت بر آن بنا نهاده شد .شهر دولت آباد تا چند دهه گذشته ( بنا به بافتی که داشته است ) دارای 4 محله بنام های محله گرگو ، محله شاه نشین ، محله سَر جوب ، محله شتر خوان می نامیدند . با توجه به موقعیت شهر دولت آباد با اصفهان و وجود منطقه صنعتی حد فاصل این شهر با اصفهان روز به روز رونق گرفت و هم اکنون جمعیتی حدود 30000نفر را به خود اختصاص داده است و وسعت آن در عرض 20سال دو برابر شده و هم اکنون محله هایی چون لودِریچِه ، کُربکَند ، زمان آباد (امامزاده نرمي ) جزء لاینفک شهر به حساب می آیند و وسعت شهر به 985هکتار با آب و هوایی گرم و خشک می باشد .از آثار تاريخي شهر مي توان مسجد 12 امام ، خانه هاي تاريخي رنجبران و صادقي ، بُرجهاي كبوتر چهارقلو و پِستانَك و بُرج آقا ، مسجد كُربكَند و . . . را نام برد.دولت آباد با توجه به مركزيت شهرستان داراي امكانات بيمارستاني و دانشگاهي وخدماتي قابل توجهي براي خدمت به شهروندان و ديگر هموطنان مي باشد .

امامزاده ابراهیم معروف به امامزاده نَرمی :

   امامزاده ابراهیم معروف به امامزاده نَرمی در فاصله 3 کیلومتری مرکز شهر دولت آباد و در منطقه یا محله ای بنام نَرمی واقع گردیده است . این امامزاده از فرزندان موسي بن جعفر می باشد که در تمام طول سال به ویژه پایان هفته و ایام سوگواری ائمه معصوم پذیرای زائران زیادی ازگوشه وکنار شهرستان واستان و بويژه شهرهايي چون گزبُرخوار،خورزوق ، دستگرد و . . . است . مردم اين منطقه نذر و نيازهاي خود را با مراجعه و شفاعت قراردادن اين عزيز و صالح، از خداوند تبارك و تعالا طلب كرده و اعتقادات محكمي به آن بزرگوار دارند . گرچه ساختمان قديمي امامزاده ابراهيم در سالهاي اخير براي گسترش فضاي آن تخريب شده ولي به همت و كمكهاي مردم و زائران بازسازي و درحال تكميل و زيبا سازي فضاهاي اطراف است .

مسجد دوازده امام دولت آباد :

    مسجد 12 امام دولت آباد بنایی است از دوران صفوی که در داخل بافت قدیم شهر واقع گردیده است . این بنا به صورت مربع شکل در دو طبقه ساخته شده که طبقه زیرین آن به عنوان سَردابه و طبقه بالایی یا همکف آن به عنوان مسجد جهت اقامه نماز استفاده می شود . این مسجد با 2 متر ارتفاع از سطح زمین ، خود گواه بر وضعیت جغرافیایی منطقه اطراف و بنایی بدون حیاط می باشد . البته در حال حاضر فضایی در پشت مسجد به عنوان حیاط در اختیار مسجد می باشد. این بنا با فضایی مربع شکل در زیر سقفی گنبدی شکل که دور تا دور آن را رواقهایی در دو طبقه احاطه کرده اند ساخته شده و محراب جدیدالاحداث آن در ضلع جنوبی قراردارد. نمای بیرونی و سر در مسجد از آجر و داخل بنا با گچ بری سفید کاری شده  که در سالهای اخیر نیز آئینه کاری هایی به آن اضافه گردیده است . در مجاورت مسجد 12 امام امامزاده سيد محمد قرار دارد که ساختمان آن جدیدالاحداث و نماکاری شده است. فضای سبز زیبایی جلوی امامزاده و مسجد 12 امام وجود دارد که ویژگی خاصی را به محدوده بافت پیرامون آثار داده است . گرچه مسجد جامع و حمام قدیمی شهر در سالهای اخیر تخریب شده ولی هنوز هم داخل بافت خانه هایی به سبک قدیم و دارای قدمتی کهن یافت می شود.

   شهر حبیب آباد :
 شهر حَبیب‌آباد با جمعیت 8005 نفر (برآورد ۱۳۸۳) با وسعت 240 هکتار به عنوان مركز بخش حبیب آباد شهرستان بُرخوار مي باشد. حبیب آباد در 10 کیلومتری شمال شرقی شهر اصفهان در مسير اصفهان به اردستان  واقع شده‌ است.کار اصلی مردم حبیب آباد کشاورزی - دامداری - و کارمند سازمانهای آموزش پرورش - دانشگاه اصفهان و ديگر ادارات استان می‌باشند. این شهر با تاریخی کُهن از قرنهای گذشته با بزرگاني چون معلم حبیب آبادی ، آیت الله شیخ عباسعلی ادیب حبیب آبادی،دکتر عباس ادیب و نقاط دیدنی مانند غار حبیب آباد ، امامزاده عبدالمؤمن حبيب آباد ، مسجد جامع ، حمام هاي قديمي ، انبار نمك ، برج كبوتر اكبرآباد و پارک جنگلی 240 هكتاري برای احداث کمپینگ گردشگری پتانسیل بالایی برای جذب گردشگر دارد درهمین راستا این پارک از اهداف سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری براي احداث کمپینگ گردشگری مي باشد . وجود مزارع و دامداریهاي متعدد در حریم این شهر،کشاورزی منطقه را دگرگون کرده است ولی متأسفانه کمبود آب در این منطقه نیز موجب نگرانی کشاورزان و دامداران شده است.

شهر دستگرد

دَستگِرد باجمعيتي بالغ بر  15,524 نفر (4,028خانوار)  در بخش مركزي شهرستان بُرخوار و در ارتفاع حدود 1571 مترى سطح درياقراردارد. آب و هواى آن معتدل خشك است. اهالى آن شيعۀ دوازده امامي‌اند و به فارسى سخن مي‌گويند. دستگرد از طريق دو راهىِ حبيب‌آباد، به اردستان و نائين مرتبط مي‌شودو از مغرب به گز برخوار و بزرگراه اصفهان به تهران راه دارد. فرش‌بافى با طرحهاى اصفهانى و نائينى در آن رواج دارد. از توليداتش غلات و پنبه و پشم و روناس بود و بافت قالى و كيش (نوعى پارچه كتانى)درآن رواج داشت. شهر داراى زيارتگاهى به نام امامزاده ادهم است. نام آن به صورتهاى دَسْتْجِرْد و دستگرد بُرخوار هم ضبط شده است . جزء گرد/ كرد/ جرد در اين اسامى، از «كرت» فارسى باستان، به معناى ساخته و پرداخته، گرفته شده است و دستگرد يعنى شهر ساخته دست. در اين شهر با قدمتی 500 ساله آثار تاريخي چون مسجد جامع ، حمام تاريخي ، خانه هاي تاريخي غفوري ،خسروي، دايي زاده ،آذري، باقرزاده، صادقي و حيدريان را مي توان نام برد . امامزاده ادهم اين شهر و مسجد جامع قديمي از نقاط زيارتي آنند. مردان آن بيشتر شغل کشاورزي دارند البته در چند سال اخير اين آمار رو به کاهش است. و متأسفانه به علت كم آبي در منطقه  اكثرآنان در استانهاي خوزستان و هرمزگان و بوشهر مشغول به كاركشاورزي مي باشند .

مسجد جامع دستگرد :

  از بناهای عهد صفوی- قاجار در شهر دستگرد مسجد جامع و حمام دستگرد را می توان نام برد . مسجد جامع دستگرد نیز به صورت 2 ایوانی با شبستانی کوچک در ضلع غربی خود می باشد . این بنا نیز در دهه های اخیر مورد دخل و تصرف و ساخت و سازهای جدید قرار گرفته است .محراب مسجد درايوان جنوبي قراردارد. درضلع غربي بنا شبستاني زيبا به صورت طاق و چشمه بر ستونهاي سنگي با مساحتي در حدود 200 متر بنا شده است و درسالهاي اخير فضايي جديد به ان اضافه گرديده است.گرچه سردر و هشتي ورودي بنا كاشي كاري شده ولي شكل ظاهري خود را حفظ كرده است .

حمام قدیمی دستگرد : 

  حمام دستگرد يكي از بناهاي تاريخي شهر كه همانند دیگرحمام های قديمي دارای سه بخش سربینه(رختكن)،میاندری(فضاي بين سربينه و گرمينه) و گرمینه (گرمخانه) به صورت طاق و چشمه ای بر ستونهای سنگی بنا شده است و هنوز هم مورد استفاده اهالی شهر قرار می گیرد. اين بنا در سقفهاي خود داراي تزئينات رسمي بندي زيبايي مي باشد. گرچه در سالهاي اخير براي رعايت بهداشت تغييراتي در آن شكل گرفته و كاشي كاري شده ولي از ارزش تاريخي آن كم نشده است .

 

خانه های تاریخی دستگرد :

مجموعه خانه های قاجاری و پهلوی بجا مانده شهر است که در گوشه و کنار این شهر توسعه یافته جدید واقع شده اند و بیان کننده بافت قدیم و تاریخ چند صد ساله شهردستگرد است. اين بنا ها كه اغلب به صورت خشت و گل ساخته شده داراي تزئينات گچ و نقاشي نيز مي باشند. اين بناها در مالكيت خصوصي و در حال استفاده مالكين مي باشد. خانه هاي خسروي، غفوري، نوري ،دايي زاده، آذري، صادقي و . . . ازنمونه هاي جالب اين خانه ها مي باشد .

شهر خُورزوق:

اين شهر در ۳۲ درجه و ۴۸ دقیقه عرض شمالی از خط استوا و ۵۱ درجه و ۳۷ دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ با ۱۵۷۲ متر ارتفاع از سطح دریا قرار دارد. خوروزق در سال 1345 شهر شد که با مرکز شهرستان برخوار فاصله چندانی ندارد. این شهر از جنوب در 2 کیلومتری شمال اصفهان و از شمال در 4 کیلومتری گز بُرخوار و تا تهران ۴۱۰ کیلومتر فاصله دارد.این شهر در بخش مركزي شهرستان بُرخوار  قرار گرفته و جمعیت آن امرزوه بيش از بیست هزار نفر است.خورزوق در زبان عامیانه خورزوک گفته می‌شود. در واقع خورزوق مُعرب خورزوک است.خور به معنی خورشید و روشنایی و زوک به معنی سرزمین است. (خورزوک یا سرزمین آفتاب). مردم خورزوق به زبان محلی که شاخه ايي برگرفته از زبان و گويش گزي از زبان‌های ایرانی مرکزی است صحبت می‌کنند. محله‌های قدیمی این شهر عبارت‌اند از : محله درب مسجد بزرگ ، محله عربها ، محله درب حمام نو و قديمي ترين بناي شهر مسجد جامع متعلق به دوران تيموري است كه به صورت دو ايواني با گنبدي كوچك ساخته شده است . ازديگر آثار تاريخي اين شهر مي توان خانه برومند را نام برد. شهرخورزوق داراي خانه ها و آثار تاريخي ديگري چون تكايا و مساجد قديمي مي باشد. باتوجه وجود مواد اوليه و ابزار بومي از صنايع دستي اين شهر مي توان قلمزني، منبت، كاشي مُعَّرق وهفت رنگ،سراجي سنتي وسراميك،گليم بافي و بويژه سفره قلمكار را نام بردكه70%  توليد كشور را برعهده دارد

مسجد جامع شهرخورزوق:
مسجد جامع خورزوق حدود 700 (هفتصد سال) قدمت دارد و در مركز شهر خورزوق واقع شده است. ساختمان سلطان حضرت خورزوق كه حدود200 سال قبل احداث گرديده و بر روي فراري قرار دارد كه يكي از اوليا در آن دفن گرديده است. مسجد جامع آقا و مسجد سبزعلي از مساجد قديمي شهر خورزوق مي باشد.

کمشِچه :

 شهر كمشچه آخرين شهر در شمال شهرستان برخوار و دروازه شهرستان در فاصله 8 کیلومتری شمال حبیب آباد در مسيراصفهان به اردستان مي باشد . كمشچه با 3988 نفر جمعيت  و 2029 متر ارتفاع از سطح دريا در سال 1386 با تأسيس شهرستان برخوار به شهر تبديل تبديل شد. مردم كمشچه با لهجه ايي از زبان و گويش ايران باستان تكلم مي كنند و از آثار تاريخي آن مي توان برج و باروي قديمي، خانه حاج قاسمي ، قلعه ي و حمام تاريخي آن را نام برد . از هنرهاي سنتي و صنايع دستي آن قالي بافي و پخت نان محلي را مي توان نام برد مخصوصاً نان خشک و بِرِشتِه آن که هر روزه 18 تن آرد در این شهر به نان تبدیل و به شهرهای مجاور در استان صادر می گردد.

 

آثار تاريخي روستاي سين:
1- مسجد امام حسن: يك مسجد و مناره سلجوقي مي باشد كه در مقايسه با مسجد گز بيشترين اختصاصات دوره سلجوقي راحفظ كرده است كوچه و مدخل مسجد سين كه مناره مرتفع آن نيز در گوشه شمال غربي مسجد واقع مي شود شباهت زيادي به كوچه و مدخل مسجد گز دارد خطوط گچبري اطراف محراب اين مسجد داراي زمينه آبي بعد از جمله : بسم ا... شامل ايه الكرسي مي باشد. 


 
2- كتيبه تاريخي مسجد امام حسن: در قسمت فوقاني محراب گچبري اين مسجد و درزير، مقرنسهاي آجري بر يك لوح سنگي به طول 80 و عرض40 سانتي متر كتيبه اي موجود است به خط ثلث برجسته بر روي سنگي كه باني ساختمان حبه نموده. اتمام اين را ساختمان توسط" ابو غالب يحيي بن زكريا " در سال 529 هجري تعيين مي كنند.

3- مناره مسجد امام حسن: به سال526 هجري قبل از ساختمان گنبد مسجد به اتمام رسيده كتيبه روي منارهداراي قديمي ترين تاريخ است كه تا كنون برروي يك بناي مزين به كاشي در ايران ديده شده است.كتيبه فوقاني مناره سين كه با پشت بام مسجد همسطح است به خط كوفي برجسته بر زمينه آجري توام با تزيينات ساده گچي در چهار سطر كتيبه اي موجود است.

امامزاده سيد كمال الدين سین :

از نوادگان امام صادق (ع)است كه در روستاي تاريخي سين برخوار مدفون است با توجه به كرامات ايشان و اعتقات مردم شيعه و شهيد پرور روستاي سين اهالي روستا گلزار شهداي و قبرستان روستا را نيز در اطراف امامزاده قرارداده اند و درتمام روزهاي پايان هفته به زيارت امامزاده و شهدا ميروند

روستا های مَرغ و دُنبی – علی آبادچي – پروانه و....

    از مجموعه روستاهای شهرستان بُرخوار که در حاشیه کویر واقع است می توان روستاهایی چون مَرغ، دُنبی،علی آبادچي و پروانه، شورچه و . . . را نام برد . اين روستاها از نظر گردشگری دارای پتانسیل بالایی می باشند. از جمله آثار تاریخی این روستا ها می توان کاروانسرای آجری–سنگی روستای دُنبی، قلعه و برج مَرغ، آسیاب آبی مَرغ و مناظر طبیعی و غارهای زیبای اطراف را نام برد.زنان و دختران اين روستا درجهت كمك به خانواده به هنر زيباي قالي بافي مشغول اند.

شاپور آباد :

   شاپور آباد در تاريخ 29/2/1390 با حضور استاندار محترم استان به شهرتبديل و جمعیتی نزدیک به 6000 نفر را در خود جای داده است . این شهر در فاصله 5 کیلومتری شمال جاده دولت آباد به حبیب آباد واقع است . از آثار تاریخی بجا مانده این شهر برج کبوتر ( برج بزرگ) و برج های کبوتر چند قلو ،خانه های اربابی، قلعه دُرمیان و تکیه تعزیه را می توان نام برد که قدمت آنها به دوران صفویه می رسد . محراب مسجد جامع شاپور آباد از محرابهای معروف ایلخانی و قبل از آن بوده که متأسفانه در دهه های گذشته این مسجد کاملاً تخریب و نوسازی شده است .

 صنایع دستی شهرستان :
   گر چه نام سفره قلمکار با نام اصفهان خوگرفته ولی بعد از زمان صفویه و مشکلات حکومت شاه سلطان حسين در اصفهان شاگردان و استادکاران سفره قلمکار که عمدتاً اهل شهرهاي اطراف و بويژه دلیگان شهر خورزوق بودند کارگاههای خود را به زادگاه شان منتقل کردند و از آن پس نیز تولید سفره قلمکار در همین شهر انجام و برای عرضه به گردشگران به اصفهان برده می شد . در حال حاضر با وجود بیش از 100 کارگاه سفره قلمکار در دلیگانِ خورزوق به جرأت می توان گفت که بیش از 70% تولید سفره قلمکار استان و کشور در این شهر و به شیوه سنتی با وسابل و پارچه هاي كتان خالص و رنگهای طبيعي تولید می شود و به تمام نقاط کشور و حتی جهان صادر می گردد.
از دیگر صنایع دستی این منطقه و شهرستان می توان منبت کاری، معرق کاری روی چوب، چرم دوزی، مشبک کاری، قلم زنی و. . . را نام برد. شما می توانید صنایع دستی اصفهان را با قیمتی مناسب و کمتر از اصفهان در این شهر خریداری کنید.

جان طبيعت‌گردان در دستان راهنماياني با 18 ساعت آموزش!


استقرار در طبيعت و آموزش امداد و نجات، از مواردي است که به راهنمايان طبيعت‌گردي آموزش داده مي‌شود. آيا 18 ساعت آموزش امداد و نجات کافي است تا راهنمايان با انواع آسيب‌ها و خطرهايي که طبيعت‌گردان را تهديد مي‌کند آشنا شوند؟ فاصله مراکز درماني با گردشگاه‌هاي طبيعي به گونه‌اي است که مصدومان در کمترين زمان، مورد معالجه و درمان قرار گيرند؟

گردشگري در طبيعت همواره با خطر همراه است
خبرگزاري ميراث فرهنگي- گروه گردشگري- هم مهربان و بخشنده است هم بي‌رحم و خشن. بهتر است با او همراه شوي و به قوانينش احترام بگذاري. در نگهداري و پاسداشت آن بکوشي ، رودخانه‌هايش را نخشکاني و بر درختانش، خطي به يادگار ننويسي تا او هم با تو مهربان باشد و آغوش خود را به گرمي بر تو بگشايد.
 
طبيعت با جاذبه‌هاي بسيارش تو را به‌سوي خود مي‌خواند و تو براي حضور در آن، ناچاري نکته‌هايي را رعايت کني. وقتي به کوير يا جنگل مي‌روي بايد مسير را بشناسي، جهت‌ها را بداني و اگر گم شدي دستپاچه نشوي؛ ممکن گرما يا سرمازده شوي، شايد هم مار و عقرب، تو را بگزد بايد بداني چه کني و چگونه خود را به اولين مرکز درماني برساني ... بي‌گمان تو همه اينها را نمي‌داني از اين‌رو براي رفتن به طبيعت، به سراغ تورهاي طبيعت‌گردي مي‌روي تا به باور خود با راهنمايي همراه شوي که طبيعت و چگونگي حضور در آن را مي‌شناسد؛ دوره‌هاي امداد و نجات را گذرانده و مي‌داند چگونه راه را پيدا کند اگر آسيب ديدي و گم شدي، پيدايت کند و در صورت نياز، زخمت را ببندد و تو را به نخستين مرکز درماني برساند. اما کدام راهنماي گردشگري با گذراندن 18 ساعت دوره امداد و نجات مي‌تواند چنين کند؟ فرض مي‌کنيم راهنمايي، دوره‌هاي تکميلي را هم از سر بگذراند مراکز درماني کدام‌اند؟ فاصله مراکز درماني تا گردشگاه‌هاي طبيعي چقدر است؟
 
فخرالسادات غني، مدير آموزش موسسه طبيعت، آموزش امداد و نجات به راهنمايان طبيعت‌گردي را به دو بخش تقسيم مي‌کند و مي‌گويد: يک قسمت، استقرار در طبيعت وو آموزش مواردي چون جهت‌يابي است بخش ديگر با عنوان کلي امداد و نجات به مواردي چون بريدگي، شکستگي، انواع سوختگي، مارگزيدگي و چگونگي کمک رساندن به کساني مي‌پردازد که دچار حادثه شده‌اند. همچنين به راهنمايان روش ساخت برانکارد و حمل مصدوم را هم آموزش مي‌دهيم اما 18 ساعت دوره امداد و نجات، زمان بسيار کوتاهي است و عملا هيچ‌کدام از راهنمايان طبيعت‌گردي نمي‌توانند در مباحث عميق شوند فقط کليتي را فرامي‌گيرند و ما تنها مي‌توانيم دريچه‌اي بر آنها بگشاييم.
 
او به نبود ايستگاه‌هاي امداد منطقه‌اي اشاره و بيان مي‌کند: خود من در جنگل ابر دچار سانحه شدم؛ نه پزشکي در درمانگاه خرقان بود و نه پرستاري من تا شاهرود آمدم تا بتوانم انگشتم را بخيه کنم. از سوي ديگر در سال‌هاي اخير، کساني به برگزاري تورهاي طبيعت‌گردي مي‌پردازند که شناختي از طبيعت ندارند براي مثال، تور تنگه‌واشي، تور اساني نيست و بايد يک راهنماي طبيعت‌گرد با گروه همواه شود امات چند درصد آژانس‌ها چنين استانداردهايي را رعايت مي‌کنند؟
 
غني، حضور در طبيعت را نيازمند رعايت آدابي خاص مي‌داند و مي‌گويد: پوشيدن لباس مناسب و همراه داشتن کوله‌اي سبک از ابتدايي‌ترين مواردي است که براي سفر به طبيعت بايد مورد توجه قرار گيرد اما همه چيز دچار نقصان است. طبيعت گردي، فرهنگ و اداب خاص خود را مي‌طلبد. آدابي که در بيشتر موارد رعايت نمي‌شود.
 
مدير آموزش موسسه طبيعت با اشاره به اين‌که علاقه‌مندان مي‌توانند پس از گذراندن دوره‌هاي ابتدايي، دوره‌هاي تخصصي امداد و نجات را هم بگذرانند بيان مي‌کند: اين دوره‌هاي تخصصي، 68 ساعته است و راهنمايان در آن با روش پانسمان و تزريقات و ديگر موارد اضطراري آشنا مي شوند اما حتا دوره‌هاي تخصصي هم چندان به کار راهنما و مسافر حادثه ديده نمي آيد و تنها راهنمايان را علاقه‌مند مي‌کند تا دوره‌هاي تکميلي‌تري را پشت سر بگذارند.
 
غني در پاسخ به اين‌که چرا تورهاي طبيعت‌گردي از وجود پزشک و پرستار بي‌بهره‌اند مي‌گويد: وجود پزشک يا پرستار، هزينه تور را بسيار بالا مي‌برد ضمن اين‌که شايد يک پزشک عمومي به اندازه راهنمايي که دوره‌هاي امداد و نجات را گذرانده به يک مصدوم کمک کند چون طبيعت و ويژگي‌هايش را نمي‌شناسد.
 
افسانه احساني، مدير آموزش موسسه آواي طبيعت پايدار است. او به مدت زماني که راهنمايان طبيعت‌گردي مي‌گذرانند اشاره و بيان مي‌کند: کساني که طبيعت گردي را انتخاب مي‌کنند، طي 323 ساعت با کوه‌ها و رودخانه‌ها و پرندگان و گونه‌هاي گياهي و هرچه که مربوط به طبيعت ايران آست آشنا مي‌شوند؛ از اين 323 ساعت، زماني هم به چگونگي استقرار در طبيعت و امداد و نجات اختصاص يافته است. پيداکردن مسير، چادر زدن، جهت‌يابي، پانسمان‌هاي ساده و... را مي‌اموزند.
 
او هم اين زمان در نظر گرفته شده براي استقرار در طبيعت و آموزش امداد و نجات را کوتاه و ناکافي مي‌داند و مي‌گويد: راهنمايان گردشگري دو روز در طبيعت استقرار دارند و تنها با کليتي از طبيعت آشنا مي‌شوند در صورتي که راهنمايان براي آشنايي با روش‌هاي امدادرساني بايد يک دوره دوساله را پشت سر بگذارند اما در اين دوره‌ها يک سري مقدمات را مي‌اموزند و اين‌که چطور بيمار يا شخص آسيب‌ديده را به نزديک‌ترين مرکز درماني برسانند.
 
احساني با اشاره به مواردي چون گم شدن در کوير يا جنگل مي‌گويد: گم شدن، يکي ديگر از مشکلاتي است که ممکن است گريبان‌گير طبيعت‌گردان شود. راهنماي طبيعت‌گردي بايد قبل از برگزاري تور به منطقه مورد نظر بروند و با مخاطرات آن آشنا شوند. به عبارتي بايد منطقه را به خوبي بشناسند و بدانند به کجا مي‌روند و بايد چه مسيري را طي کنند. از سوي ديگر همه راهنماهاي طبيعت‌گردي از«جي.پي.اس» استفاده مي کنند؛ مگر تورهاي ماجراجويانه که تيم امداد در کنارشان هست.
 
او به اين‌که نه مسافران که بعضي راهنمايان هم تفاوت ميان اکوتوريسم و طبيعت گردي را نمي‌دانند، اشاره و بيان مي‌کند: اکوتوريسم، کمترين آسيب را به طبيعت و بيشترين سود را به جامعه محلي مي‌رساند. معرفي جاذبه‌هاي تاريخي و طبيعي کافي است. ما بايد خود را براي حضور مسئولانه در طبيعت آماده کنيم.


به نظر بنده هر راهنمای طبیعت گردی که قصد دارد حرفه ای شود باید چند سالی را در مدرسه کوهستان سپری کندتا با دشواریهای مختلف برخورد مستقیم داشته و بتواند گروهی را به سلامت به مقصد برساند.