

«سفر مثل ازدواج است، بزرگترین اشتباه در آن، این است كه فكر كنی همه چیز تحت كنترل توست.»
«همه آنهایی كه عاشق سفر هستند، نمردهاند» از «جی. آر. آر. تالكین»
«تكتك جادهها را رفتهام، بیشتر از این، خیلی بیشتر از این، همه این جادهها را به شیوه خودم رفتهام» از «پل آنكا»
«سفر
كردن انسانها را فروتن میكند، زیرا در سفر است كه شما پهناور بودن
جهان و عظیم بودن همه آنچه در آن زندگی میكنند را كشف میكنید.» از
«گوستا و فلوبر»
«در نقشه نیست، دنبالش نگرد، جالبترین جاها در نقشه نیستند» از « هرمان ملویل»
«سفر
كردن، فقط تماشا كردن و عكس گرفتن نیست، این تغییری است كه پایدار است
تغییراتی كه سفر در شما ایجاد میكند در روح شما میماند، شیوه زندگی شما
پس از هر سفر تغییر میكند» از «میریام برادی»
«دلم نمیخواهد در سفر حس كنم در خانهام» از «جورج برناردشاو»
آن شعار «ما میدونیم كه به هر هتلی كه میرید دوست دارین اون رو به شكل
خونه خودتون در بیارین» را فراموش كنید، خب واقعیت این است كه شما سفر
میكنید تا چیزهای جدیدی را ببینید و تجربههای جدید كسب كنید، خب اگر
میخواهید هرجا كه میروید حس كنید در خانهتان هستید، بهتر است از
خانهتان تكان نخورید، در همان خانه بمانید و از راحتی آن لذت ببرید. چرا
پول و وقتتان را هدر میدهید؟ سفر یعنی لذت بردن و هیجان داشتن، بدون
چالش اینها را ممكن است به دست آورید؟ واقعیت این است كه مسافران حرفهای و
توریستهای واقعی دشمن راحتی و یكنواخت بودن هستند و همیشه راهی پیدا
میكنند كه در سفرها قالب روزمره زندگیشان را بشكنند..
«بارها
و بارها دیدهام كه آدم ها درباره میزان مسافتی كه در یك روز یا در یك
هفته طی كردهاند صحبتكنند، اما به ندرت دیدهام كه آنها از آنچه طی
مسافتها دیدهاندحرف بزنند.» از «لوئیز آمور»
«این را به تجربه فهمیدهام: بهترین راه برای اینكه بفهمید كسی را دوست دارید یا از او متنفر هستید، این است كه همراه او سفر كنید.» از «مارك تواین»
«طولانیترین سفرها، حتی سفرهای چند هزار كیلومتری با یك گام شروع میشوند.» از «لائوژو»
دنیا هم بتو خواهد گفت: "چه خدمتی برایتان انجام دهم؟..."
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
هر كس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به كسی بزند، بیشترین زیان را خود از آن
خود
خواهد دید، چرا كه هركس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است.
به امید سفر
به هر كاری كه دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید،
زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.
در سفر رفیق و یارتان را بیشتر بشناسید
درستكارترین
مردم جهان، بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند،
حتی اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار گیرند.
هیچ کس به خرد مطلق نرسد مگر آنکه در خود سفر کند
تنها راه
تغییر عادتها، تكرار رفتارهای تازه است
اگر پیاده هم شدی سفر کن ، در ماندن می پوسی ...
از مهم ترین
كارهایی كه به عنوان یك آدم بزرگ می توانید انجام دهید
اینست كه گهگاه به شادمانی دوران كودكی برگردید
خستگی فقط زمانی روی میدهد که شوق رفتن را از دست می دهیم ...
کافیست فقط دوست را به یاد بیاوریم ...
انتخاب با
توست، میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان
یا بگوئی : خدا به خیر کنه، صبح شده ...
از دل خود به دل دوست سفر باید کرد ..
آنان که به
قضاوت زندگی دیگران می نشینند، از این حقیقت غافلند که با
صرف نیروی خود در این زمینه، خویشتن را از آرامش و صفای باطن محروم می کنند.
اگر سفر کردن تنها تماشا کردن و عکاسی است پس تکلیف این همه تجربه و پختگی و آرامش و ... چه میشود
زیباترین نقاط دنیا را در نقشه دنبال نکنیم بلکه سفری به درون خود نماییم

الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم
بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم
پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که
بخشیده می شویم و در مردن است که حیات ابدی می یابیم.
شاد باش میگم به همه همشهریان گلم بابت جاری شدن دوباره آب به زاینده رود
امیدوارم با بارش باران و همکاری مسولین این آب دایمی شود
خرامان خرامان
شادی به سوغات آورده است
اشک در چشمانم حلقه زده است
صدای غریو شادی و شادباش در فضا پیچیده است
خدایا این شادی را از ما نگیر
ما عاشق آبیم و از ما بیشتر لبهای ترک خورده بستر زاینده رود
تشنه ایم تشنه
صدای پای آب میآید
گاوخونی چشم به راه است
شتاب کن شتاب کن
تا به حال با این صحنه ها مواجه شده اید
مردی که در حاشیه پارک عمومی وسط شهر در حال چنگ زدن به موهای کف آلودش است بچه ی 10 ساله اش با یک زیر شلواری در حال ریختن آب روی سر پدرش میباشد یا با آفتابه و یا با بطری 1/5 لیتری
خانم محترمی که با یک بغل قابلمه دم آبخوری وسط پارک در حال شستن ظروف است
بند رختی که وسط پارک کشیده شده و روی آن پر است از لباسهای تمیز شسته شده
بوی غذای خوشمزه ای سر ظهر که روی گاز پیک نیک وسط پارک در حال درست شدن است و چند خانواده آماده خوردن غذا هستند
چادرهایی که کنار پیاده رو علم شده تا چند شبی را درون آنها به زندگی بپردازند
خانواده هایی را که در اثر تغییر ناگهانی آب و هوا بار و بنه خود رو با عجله جمع میکنن و به دنبال سر پناهی میگردن
نه نه اشتباه نکنین اینجا هندوستان نیست و این هم وصف حال زاغه نشینان هندی نیست
اینجا ایران است و این هم نوعی گردشگری بسیار متداول در ایران که من نام آن را گردش نگری گذارده ام
حتما تا به حال با این صحنه ها مواجه شده اید
نکته ای که هست اینان نه بگ پکرند ونه طبیعت گرد چرا که با ماشین شخصی به سفر آمده اند و مرکز شهر را برای اسکان بر گزیده اند
ولی اهل سفرند
وبیشتر آنها هم بسیار خوش مشرب هستند و خوشگذران ولی به هر دلیلی از هتل استفاده نمیکنند
برخی به دلیل گرانی هتلها
برخی به دلیل گیر نیاوردن هتل
و چندین دلیل دیگر که حتما همه آنها هم قانع کننده هستند و هم متین
ولی آیا باید این گردشگران که طیف وسیعی هم هستند را نادیده گرفت
یعنی برای اسکان آنها نمیشود جاهایی را در نظر گرفت
قطعا میشود
مکانی مناسب و امن برای برقراری چادر همراه با یک سقف ، سرویس بهداشتی ، حمام ، تورهای روزانه ارزان قیمت حس بسیار خوبی به این مسافران میدهد و میتوانند نهایت لذت را از این سفر خود ببرند
حال این کارها وظیفه کیست
بانی گردشگری یعنی سازمان میراث فرهنگی
شهرداری ها
دفاتر مسافرتی
جامعه هتلداران
یا نهادی جدید متشکل از همه اینها
مهم نیست ، مهم اینست که هر کسی کار خودش را انجام دهد و متولیان در کار هم دخالت نکنند
بهترین سرویس دهی به مسافران انجام شود و مسافران راضی از سفر به دیار خود بازگردند
مهم اینست که کاری انجام شود ، کاری اصولی
مهدی گلی
اصفهان
1392/1/19
من کارم رو با عشق و علاقه انجام میدم
یعنی عاشق این کار بودم که بعد از کلی سبقه شغل قبلیمو رها کردم و اومدم تو کار تور
دارم تلاش میکنم که ضمن بالا بردن فرهنگ گردشگری تورهای با کیفیتی برگزار کنم
قبل از اجرای هر تور اطلاعات مربوط به اون تور رو دسته بندی میکنم و خودم رو آماده پاسخ دادن به هر گونه
پرسشی میکنم
حتی اگر مسیری رو قبلش نرفته باشم یه بار با ماشین شخصی مسیر رو چک میکنم
سرویس بهداشتی کجاس؟ رستوران؟اقامتگاه؟ جاهای دیدنی؟ افراد بومی اهل دل و مهمون نواز ؟ تموم اینا رو
بررسی میکنم و به دنبال هرچه با کیفیت تر شدن تور هستم
البته اینها همش وظیفه ذاتی یه تور لیدر هست و باید انجام بشه
اما چیزی که انتظار داری و چیزی که اتفاق میفته زمین تا آسمون با هم متفاوته
چند دسته مسافر هستن که باهاشون برخورد میکنی
دسته اول: دوستانی که با هم اکیپ هستن و صمیمی اومدن که ادامه مهمونی دیشبشون رو توی اتوبوس
برگزار کنن و براشون مهم نیست که از کدوم مسیر میریم و بر میگردیم و دیدنیهای مسیر هم که ابدا مهم
نیست فقط آرزوشونه که مسیر طولانی تر باشه معمولا آخر اتوبوس جاگیر میشن و یکی از اونا هم به عنوان
دی جی توی اتوبوس در حال رفت و آمده .
دسته دوم:خانواده های محترمی که میخان یه روز تعطیل رو خارج از دلمشغولیهاشون یه تور برن و هم میخان
توی شادی جوونترا شریک باشن و هم میخان بچه هاشون به اصطلاح از راه به در نشن ولی در نهایت با
رضایتمندی زیادی تور رو ترک میکنن
دسته سوم :زوجهای جوانی که فقط صدای خودشون رو میشنون ، اومدن که با هم باشن نه به دسته اول
کاری دارن و نه دسته دوم به چشمشون میاد کلا از تور راضی هستن
دسته چهارم : آدمهای تنها که اغلب اهل فسفه هم هستن و دنبال دو تا گوش میگردن برای شنیدن تجربیات
سفرهاشون و در مورد همه چی صحبت میکنن آدمهای بی آزاری که در همه کارهای گروهی هم شرکت میکنن
و همیشه آماده سفر هستن
دسته پنجم : همکارانی که مامور شدن علاوه بر شرکت در یک تور و یاد گرفتن مسایل پیرامون اون چند تایی
هم مشتری جذب کنن و تبلیغی هم به صورت مخفیانه برای شرکت مطبوعشون انجام بدن
بعضیاشون خیلی خوبن ولی بعضیاشون اهل سم پاشی و ایجاد مشکل در تور
دسته ششم : بچه هایی که دیگه توی اون گروه گردشگری به صورت ثابت در اومدن ، توی تور با همدیگه آشنا شدن ،از نحوه برگزاری تور ها راضی هستن و ترجیح میدن با هم در این تور ها شرکت کنن
این دسته اگر مدیریت بشن و آموزش داده بشن بهترین گردشگرای شوا خواهند بود که وقتی چند نفر از اونها
توی تورتون باشن قوت قلب میگیرین
باید هواشون رو داشته باشین و باهاشون رابطه دوستی برقرار کنین
شما جزو کدوم دسته اید و اگر میتونید به این دسته بندی من باز هم نفراتی رو اضافه کنید
با سپاس مهدی گلی
من در ابتدا خداوند را یک ناظر ، مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاهائی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ، شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم …!
وقتی قدرت فهم من بیشتر شد ، به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا مانند دوچرخه سواری با یک دوچرخه دو نفره است و دریافتم که خدا در صندلی عقب در پا زدن به من کمک میکند…
نمیدانم چه زمانی بود که خدا به من پیشنهاد داد جایمان را عوض کنیم… از آن موقع زندگی ام بسیار فرق کرد ، زندگی ام با نیروی افزوده شده او خیلی بهتر شد ، وقتی کنترل زندگی دست من بود من راه را میدانستم و تقریبا برایم خسته کننده بود ولی تکراری و قابل پیش بینی و معمولا فاصله ها را از کوتاهترین مسیر میرفتم…
اما وقتی خدا هدایت زندگی مرا در دست گرفت ، او بلد بود…
از میانبرهای هیجان انگیز و از بالای کوهها و از میان صخره ها و با سرعت بسیار زیاد حرکت کند و به من پیوسته میگفت :
« تو فقط پا بزن »
من نگران و مضطرب بودم پرسیدم « مرا به کجا می بری ؟ »
او فقط خندید و جواب نداد و من کم کم به او اطمینان کردم !
وقتی میگفتم : « میترسم » ، او به عقب بر میگشت و دستم را میگرفت و میفشرد و من آرام میشدم …
او مرا نزد مردم میبرد و آنها نیاز مرا به صورت هدیه میدادند و این سفر ما ، یعنی من و خدا ادامه داشت تا از آن مردم دور شدیم …
خدا گفت : هدیه را به کسانی دیگر بده و
آنها بار اضافی سفر زندگی است و وزنشان خیلی زیاد است ، بنابراین من بار
دیگر هدیهها را به مردمانی دیگر بخشیدم و فهمیدم
« دریافت هدیه ها بخاطر بخشیدن های قبلی من بوده است »
و با این وجود بار ما در سفر سبکتر است …
من در ابتدا در کنترل زندگی ام به خدا اعتماد نکردم ، فکر میکردم او زندگی ام را متلاشی میکند ، اما او
اسرار دوچرخه سواری « زندگی » را به من نشان داد
خدا میدانست چگونه از راههای باریک مرا رد کند و از جاهای پر از سنگلاخ به
جاهای تمیز ببرد و برای عبور از معبرهای ترسناک ، پرواز کند…
و من دارم یاد میگیرم که ساکت باشم و در عجیبترین جاها فقط پا بزنم
من دارم ازدیدن مناظر و برخورد نسیم خنک به صورتم در کنار همراه دائمی خود « خدا » لذت میبرم و من هر وقتی نمیتوانم از موانع بگذرم
او فقط لبخند میزند و میگوید : پا بزن…
چند وقته راجع به وبلاگ نویسی دچار کرختی مفرط شدم نمیدونم چرا ولی شدم
3 تا وبلاگ دارم در مورد گردشگری با آمار بازدید نسبتا بالا ولی الان یک ماهه که به روزشون نکردم
اصلن حسشو ندارم
سفر هام سر جاشونن
دو تا سفر خیلی خوب رفتم
کویر شهداد و یزد کرمان
و کویر یاقوت سرخ در زواره
به زودی عکسها و گزارش برنامه هاشونو میذارم
قول میدم
دیگه هم از وضع گردشگری و از بین رفتن آثار تاریخی و طبیعی و فرهنگیمون
مطلبی نمینویسم
میخوام بگردم دنبال چیزای جدیدی که به وجود اومده
و جاذبه گردشگری به حساب میاد
شایدم خودم باید جاذبه ایجاد کنم
شایدم ایجاد کردم
شاد باشین
شاد باشین
سپندار مزدگانتون هم خجسته